گنجور

 
حافظ

در این بخش برخی اشعار منتسب به حافظ که در تصحیح قزوینی-غنی نیامده‌اند گردآوری شده‌اند.


شماره ۱: ما برفتیم، تو دانی و دل غمخور ما - بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما *(منتسب به چند نفر)

شماره ۲: صبح دولت می‌دمد کو جام همچون آفتاب - فرصتی زین به کجا باشد بده جام شراب

شماره ۳: اگر به لطف بخوانی مزید الطاف است - وگر به قهر برانی درون ما صاف است

شماره ۴: غمش تا در دلم مأوا گرفته است - سرم چون زلف او سودا گرفته است

شماره ۵: هوس باد بهارم به سوی صحرا برد - باد بوی تو بیاورد و قرار از ما برد

شماره ۶: صراحی دگر بارم از دست برد - به من باز بنمود می دستبرد

شماره ۷: من و صلاح و سلامت؟ کس این گمان نبرد - که کس به رند خرابات، ظن آن نبرد

شماره ۸: کارم ز دور چرخ به سامان نمی‌رسد - خون شد دلم ز درد، به درمان نمی‌رسد

شماره ۹: در هر هوا که جز برق اندر طلب نباشد - گر خرمنی بسوزد چندان عجب نباشد

شماره ۱۰: صورت خوبت نگارا خوش به آیین بسته‌اند - گوییا نقش لبت از جان شیرین بسته‌اند

شماره ۱۱: مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید - که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

شماره ۱۲: دلا چندم بریزی خون؟ ز دیده شرم دار آخر - تو نیز ای دیده خوابی کن، مراد دل بر آر آخر

شماره ۱۳: صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز - کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!

شماره ۱۴: جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس - بیگانه گرد و قصه هیچ آشنا مپرس

شماره ۱۵: به جد و جهد چو کاری نمی‌رود از پیش - به کردگار رها کرده به مصالح خویش

شماره ۱۶: رهروان را عشق بس باشد دلیل - آب چشم اندر رهش کردم سبیل

شماره ۱۷: روز عید است و من امروز در آن تدبیرم - که دهم حاصل سی‌روزه و ساغر گیرم *(منتسب به چند نفر)

شماره ۱۸: ای در چمن خوبی رویت چو گل خودرو - چین شکن زلفت چون نافه چین خوش بو

شماره ۱۹: ای از فروغ رویت روشن چراغ دیده - خوش‌تر ز چشم مستت چشم جهان ندیده

شماره ۲۰: من دوش پنهان می‌شدم تا قصر جانان سنگنک - نرمک نهادم پای را رفتم به ایوان سنگنک

شماره ۲۱: مطرب خوش‌نوا بگو تازه به تازه نو به نو - باده دلگشا بجو تازه به تازه نو به نو

شماره ۲۲: گر زلف پریشانت در دست صبا افتد - هر جا که دلی باشد در دام بلا افتد

شماره ۲۳: ببین هلال محرم بخواه ساغر راح - که ماه امن و امان است و سال صلح و صلاح

شماره ۲۴ - ساقی‌نامه ۹: من ار زآن که گردم به مستی هلاک - به آیین مستان بریدم به خاک

شماره ۲۵: ای ز شرم عارضت گل کرده خوی - بر عرق پیش عقیقت جام می

شماره ۲۶: به فر دولت گیتی فروز شاه شجاع - که با کسم نبود بهر مال و جاه نزاع

شماره ۲۷: نور خدا نمایدت آینه مجردی - از در ما در آ اگر طالب عشق سرمدی

شماره ۲۸: دریغا خلعت حسن جوانی - گرش بودی طراز جاودانی

شماره ۲۹: بلبل اندر ناله و، گل خنده خوش می‌زند - چون نسوزد دل که دلبر در وی آتش می‌زند؟

شماره ۳۰: برو ای زاهد و دعوت مکنم سوی بهشت - که خدا در ازل از اهل بهشتم بسرشت

شماره ۳۱: می‌زنم هر نفس از دست فراقت فریاد - آه اگر ناله زارم نرساند به تو باد *(منتسب به چند نفر)

شماره ۳۲: عشقت نه سرسری‌ست که از دل به در شود - مهرت نه عارضی‌ست که جای دگر شود *(منتسب به چند نفر)

شماره ۳۳: ساقیا ساغر شراب بیار - یک دو جام شراب ناب بیار *(منتسب به چند نفر)

شماره ۳۴: مباد کس چو من خسته مبتلای فراق - که عمر من همه بگذشت در بلای فراق *(منتسب به چند نفر)

شماره ۳۵: پدید آمد رسوم بی وفایی - نماند از کس نشان آشنایی

شماره ۳۶: بیار باده و بازم رهان ز مخموری - که هم به باده توان کرد دفع رنجوری

شماره ۳۷: ای باد نسیم یار داری - زآن نفحه مشکبار داری

شماره ۳۸: برو زاهد به امیدی که داری - که دارم همچو تو امیدواری

شماره ۳۹: جای حضور و گلشن امن است این سرای - زین در به شادمانی و عیش و طرب در آی

شماره ۴۰: شب از مطرب که دل خوش باد وی را - شنیدم ناله جانسوز نى را

شماره ۴۱: لطف باشد گر نپوشى از گداها، روت را - تا به کام دل ببیند دیده ما، روت را *(منتسب به چند نفر)

شماره ۴۲: تا جمالت عاشقان را زد به وصل خود صلا - جان و دل افتاده‌ اندر زلف و خالت در بلا

شماره ۴۳: خوشتر از کوی خرابات نباشد جایی - که به پیرانه سرم دست دهد ماوایی

شماره ۴۴: چون در جهان خوبی امروز کامکاری - شاید که عاشقان را کامی ز لب بر آری

شماره ۴۵: ساقی اگرت هوای ما هی، - جز باده مباد نزد ما هی!

شماره ۴۶: برو ای طبیبم از سر که خبر ز سر ندارم - به خدا رها کنم جان که ز جان خبر ندارم

شماره ۴۷: دلبر و جانان من برد دل و جان من - برد دل و جان من دلبر و جانان من *(منتسب به چند نفر)

شماره ۴۸: عید است و موسم گل، ساقی بیار باده - هنگام گل که دیده بی می قدح نهاده

شماره ۴۹ - رباعی: روزی که فلک از تو بریده‌ست مرا - کس با لب پر خنده ندیده‌ست مرا

شماره ۵۰: اکنون که ز گل باز چمن شد چو بهشتی - ساقی می گلرنگ طلب بر لب کشتی

شماره ۵۱ - رباعی: زآن باده دیرینه دهقان پرورد - در ده که تراز عمر نو خواهم کرد

شماره ۵۲ - رباعی: شب رفت به پایان و حکایت باقیست - شکر تو نگفتیم و شکایت باقیست

شماره ۵۳ - رباعی: یا کار به کام دل مجروح شود - یا ملک دلم بی ملک روح شود

شماره ۵۴ - رباعی: راه طلب تو خار غم‌ها دارد - کو راهروى که این قدم‌ها دارد؟

شماره ۵۵: گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود - گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود *(منتسب به چند نفر)