شب از مطرب که دل خوش باد وی را
شنیدم نالهٔ جانسوز نى را
چنان در سوز من سازش اثر کرد
که بىرقّت ندیدم هیچ شىء را
حریفى بد مرا ساقى که در شب
ز زلف و رخ نمودى شمس وفى را
چو شوقم دید در ساغر مىافزود
بگفتم ساقى فرخنده پى را
رهانیدى مرا از قید هستى
چو پیمودى پیاپى جام مى را
حماک الله عن شرّ النوائب
جزاک الله فى الدّارین خیرا
چو بیخود گشت حافظ کى شمارد
بیک جو ملکت کاووس کى را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
به جای عود خام و مشک سارا
گرفته چوب بید و ریگ صحرا
و گر تنگ آید از مشکوی خضرا
چو خضر آهنگ سازد سوی صحرا
بدو گفتم ز درویشیِ زهرا
مرا جان و جگر شد خون و خارا
چو شد آن گنج پنهان آشکارا
ازو پر شد همه دریا و صحرا
مرصع پردهها چون چرخ خضرا
نشسته در درون خورشید عذرا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.