ما برفتیم، تو دانی و دل غمخور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون زلف تو در زر گیرم
قاصدی کز تو سلامی برساند بر ما
به دعا آمدهام هم به دعا دست بر آر
که وفا با تو قرین باد و خدا یاور ما
فلک آواره به هر سو کندم میدانی؟
رشک میآیدش از صحبت جان پرور ما
گر همه خلق جهان بر من و تو حیف برند
بکشد از همه انصاف ستم داور ما
روز باشد که بیاید به سلامت بازم
ای خوش آن روز که آید به سلامی بر ما
به سرت گر همه آفاق به هم جمع شوند
نتوان برد هوای تو برون از سر ما
تا ز وصف رخ زیبای تو ما، دم زدهایم
ورق گل خجل است از ورق دفتر ما
هر که گوید که کجا رفت خدا را حافظ
گو به زاری سفری کرد و برفت از بر ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد فراق و دلتنگی سخن میگوید و با اشاره به بخت بد خود، lament میکند که چگونه زندگی او را به دوردستها میبرد. او در آرزوی رسیدن پیام سلامی از معشوق است و دعا میکند تا وفا و محبتی در این رابطه برقرار شود. شاعر به آوارگی فلک و حس حسادت آن از زندگی عاشقانهاش اشاره میکند و به روزی امیدوار است که دوباره به وصال معشوق برسد. او بیان میکند که حتی اگر تمام دنیا نیز از عشق آنها یاری دهند، نمیتوانند از فکر و خیال محبوب خارج شوند. در نهایت، او از زیبایی معشوق و وصف آن با اشتیاق یاد میکند و به غم دوریاش ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: ما رفتیم و تو میدانی که دلمان چقدر نگران است. سرنوشت بد ما به کجا میکشد و این دشواریها به چه سرنوشتی منجر میشود.
هوش مصنوعی: از نگاه زیبای تو مانند زنجیری طلایی، من پیامبری میخواهم که پیامی از تو برای من بیاورد.
هوش مصنوعی: من به دعا آمدهام، پس لطفاً دعا را فراموش نکن. امیدوارم که وفاداری تو همیشه در کنار ما باشد و خداوند در این راه یاریمان کند.
هوش مصنوعی: آسمان را به هر طرف میگردانم و میدانی چرا؟ زیرا از گفتوگو و محاورهای که با هم داریم، حسرت میخورد.
هوش مصنوعی: اگر همه افراد دنیا بخواهند نسبت به من و تو ظلم کنند، باز هم انصاف داور ما از سایرین بیشتر است و ما را حمایت میکند.
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که به خوبی و سلامت به دیدارم بیابی، و ای کاش آن روزی که با سلام و خوشآمدی بر ما وارد میشوی، زودتر فرا برسد.
هوش مصنوعی: اگر همه جهان هم جمع شوند، باز هم نمیتوانیم آرزوی تو را از ذهنمان دور کنیم.
هوش مصنوعی: ما زمانی که از زیبایی چهره تو صحبت میکنیم، گلها به خاطر کمتری که دارند، شرمنده و خجالتزده هستند.
هوش مصنوعی: هر کس بپرسد که خدا کجا رفته است، به او بگو که حافظ به زاری و غم، سفری کرده و از کنار ما رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ما برفتیم و تو دانی و دل غم خور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
همین شعر » بیت ۱
ما برفتیم، تو دانی و دل غمخور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
شاعر این شعر طبق این مستند نزاری قهستانی است.
روز هر روزی، خورشید بیاید بر ما
خویشتن برفکند بر تن ما و سر ما
چون شب آید برود خورشید از محضر ما
ماهتاب آید و درخسبد در بستر ما
ما برفتیم و تو دانی و دل غم خور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون گوش تو در دُر گیرم
قدم هر که سلامی ز تو آرد برِ ما
به وداع آمده ام هان به دعا دست برآر
[...]
بی غمت شاد مباد این دل غم پرور ما
غمخور ای دل که بجز غم نبود در خور ما
دردمندیم و خبر می دهد از سوز درون
دهن خشک و لب تشنه و چشم تر ما
مفلسانیم که در دولت سودای غمت
[...]
ای سهی قامت گلبوی صنوبر بر ما
سایهٔ سرو قدت دور مباد از سر ما
هیچ نقاش چو رخسار تو صورت ننگاشت
آفرین بر قلم صنعت صورتگر ما
روی تو اختر سعد است و مرا از طالع
[...]
روز ابر است و دهد ساقی جان ساغر ما
سایه رحمت او کم نشود از سر ما
یکدم ای عمر از درما نیز درآی
پیش از آن دم که عجل حلقه زند بر درما
خاک ما سوختگان خوار نه بینی که فلک
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.