گنجور

 
حافظ

ای در چمن خوبی رویت چو گل خودرو

چین شکن زلفت چون نافهٔ چین خوش بو

ماه است رخت یا روز؟ مشک است خطت یا شب؟

سیم است برت یا عاج؟ سنگ است دلت یا رو؟

لعلت به در دندان بشکست لب پسته

زلفت به خم چوگان بربود دلم چون گو

آن رایحهٔ زلف است یا لخلخهٔ عنبر؟

یا غالیه می‌ساید در باغچه حسن او؟

گفتی سخن خود را با یار بباید گفت

ای کاش توانستی گفتن سخنی با او

بدگوی تو آن باشد کز یار کند منعت

گر یار نکو باشد مشنو سخن بدگو

با ما به از این می‌باش تا راز نگردد فاش

نبود بد اگر باشی با دلشدگان نیکو

استاد سخن سعدیست پیش همه کس اما

دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو