گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود
گفتم که بسی خط خطا بر تو کشیدند
گفتا همه آن بود که بر لوح جبین بود
گفتم که چرا مهر تو را ماه بگردید؟
گفتا که فلک بر من بد مهر به کین بود
گفتم که قرین بدت افکند بدین روز
گفتا که مرا بخت بد خویش قرین بود
گفتم که بسی جام تعب خوردی ازین پیش
گفتا که شفا در قدح باز پسین بود
گفتم که تو ای عمر مرا زود برفتی
گفتا که فلانی چه کنم عمر همین بود؟
گفتم که نه وقت سفرت بود چو رفتی
گفتا که مگر مصلحت وقت درین بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با شخصی صحبت میکند و به او انتقاد میکند که خطا کرده است. شخص پاسخ میدهد که تقدیر او چنین بوده و نمیتوانسته کار دیگری انجام دهد. شاعر همچنین به او میگوید که دیگران هم بر او خطا کردهاند، اما او دوباره به تقدیر اشاره میکند. شاعر از تغییر در محبت و بخت بد او میپرسد و او این مسائل را به سرنوشت و تقدیر نسبت میدهد. در نهایت، شاعر به عمر او اشاره میکند و او میگوید که عمرش به همین شکل بوده و زمان سفرش نیز مقدر بوده است. این گفتگو نشاندهنده تأثیر تقدیر و سرنوشت در زندگی است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که اشتباه کردهای و راه درست این نیست. او پاسخ داد که چه کار میتوان کرد وقتی سرنوشت اینگونه رقم خورده است.
هوش مصنوعی: گفتم که خیلی از اشتباهات و اتهامات به تو نسبت دادهاند. او پاسخ داد که همه آنها همانطور که بر پیشانیام نوشته شده بود، قدر و سرنوشت من بودند.
هوش مصنوعی: گفتم چرا عشق تو مانند ماه تغییر کرد و به دور افتاد؟ پاسخ داد که آسمان بر من به خاطر حسد بدرفتاری کرده است.
هوش مصنوعی: گفتم که بدی تو را به این روز انداخت، او گفت که بدیهای من به خاطر بدشانسی خودم است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که قبل از این خیلی در زندگی درد و رنج کشیدهای، اما او پاسخ داد که درمان و آرامش در جام آخرین است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که ای عمر، چرا به سرعت سپری شدی؟ او پاسخ داد که چه کار میتوانم بکنم، عمر همینگونه است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که الان زمان سفر تو نیست، اما او پاسخ داد که شاید حکمتی در این زمان سفر کردن نهفته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود
همین شعر » بیت ۱
گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود
این شعر در بعضی نسخ و در تصحیح شاملو به نام حافظ ثبت شده، اما عموم حافظپژوهان با توجه به قدمت نسخ و سایر دلایل علمی/ادبی آن را متعلق به سلمان میدانند.
آندم که مرا فرقت آن لعبت چین بود
از غایت تلخی چو دم بازپسین بود
یاد لب و دندان چو لعل و گهر او
میکردم و جز عم صدف در ثمین بود
آن عهد کجا رفت که از زلف چو شامش
[...]
گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود
گفتم که بسی خط خطا بر تو کشیدند
گفتا همه آن بود که بر لوح جبین بود
گفتم که چرا مهر تو را ماه بگردید؟
[...]
دوشینه ازو کلبه ما شاه نشین بود
غمخانه درویش به از خلد برین بود
هم دولت سلطانی و هم پایه شاهی
در بارگه عشرت ما عیش کمین بود
حاجت بمی و نقل نبده مجلسیانرا
[...]
آنکس که مرا از دو جهان یار گزین بود
برگشت ز عهد من و شرطش نه چنین بود
دل بردی و بر آتش هجرم بنشاندی
امّید من و عهد تو ای دوست نه این بود
شادیم که جان در غم عشق تو بدادیم
[...]
کس چون تو نبودست و نخواهد پس ازین بود
در باغ جهان میوه مقصود همین بود
در کعبه و بتخانه در من نگشادند
مارا همه جا بخت بدخویش قرین بود
دل گوشه تنگی است ولی وقف غم تست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.