گنجور

 
حافظ

ساقیا ساغر شراب بیار

یک دو جام شراب ناب بیار

داروی درد عشق یعنی می

کاوست درمان شیخ و شاب بیار

آفتاب است و ماه باده و جام

در میان مه آفتاب بیار

می‌کند عقل سرکشی تمام

گردنش را ز می طناب بیار

بزن این آتش مرا آبی

یعنی آن آتش چو آب بیار

گل اگر رفت گو به شادی رو

باده ناب چون گلاب بیار

غلغل بلبل ار نماند چه غم

قلقل شیشه شراب بیار

غم دوران مخور که رفت به باد

نغمه بر بط و رباب بیار

وصل او جز به خواب نتوان دید

دارویی کاوست اصل خواب بیار

گرچه مستم سه چار جام دگر

تا به کلی شوم خراب بیار

یک دو رطل گران به حافظ ده

گرگناه است و گر ثواب بیار

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۳۳ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
منتسب به هر دو سخنور
حافظ

همین شعر » بیت ۱

ساقیا ساغر شراب بیار

یک دو جام شراب ناب بیار

بهاء الدین زنگاری
بهاء الدین زنگاری

ساقیا ساغر شراب بیار

یک دو جام شراب ناب بیار

شاعر این شعر طبق این مستند بهاءالدین زنگاری است.