برو ای زاهد و دعوت مکنم سوی بهشت
که خدا در ازل از اهل بهشتم بسرشت
یک جو از خرمن هستی نتواند برداشت
هر که در کوی فنا در ره حق دانه نَکشت
تو و تسبیح و مصلا و ره زٌهد و صلاح
من و میخانه و زٌنار و ره دِیر و کنشت
منعم از می مکن ای صوفی صافی که حکیم
در ازل طینت ما را به می ناب سرشت
راحت از عیش بهشت و لب حورش نبود
هر که او دامن دلدار خود از دست بهشت
صوفی صاف بهشتی نبود زآنکه چو من
خرقه در میکدهها در گرو باده نهشت
حافظا لطف حق ار با تو عنایت دارد
باش فارغ ز غم دوزخ و ایمن ز بهشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به چالش زهد و ریاضت پرداخته و به زاهدان و صوفیان انتقاد میکند. او میگوید که خدا از ابتدا برخی را برای بهشت سرشته و بهشت و عیش آن را نمیتوان با زهد و عبادات خشک بهدست آورد. شاعر به جای روی آوردن به زهد و تسبیح، به عشق و میخانه اشاره میکند و اعتقاد دارد که لذتها و شادیها در دنیای واقعی و عشق نهفته است. در نهایت، او بر این باور است که اگر خداوند با کسی لطف کند، باید از نگرانیهای دوزخ و زیادهخواهی بهشت رها باشد و در آرامش زندگی کند.
هوش مصنوعی: ای زاهد، برو و مرا به بهشت دعوت نکن، زیرا خداوند در ابتدا از من، کسی را ساخت که بهشتی باشد.
هوش مصنوعی: هر کس که در مسیر حق به دنبال حقیقت نرود و زحمت نخواهد، نمیتواند حتی اندکی از گوهر زندگی را به دست آورد.
هوش مصنوعی: تو در حال عبادت و پارسایی هستی با تسبیح و محل نماز، اما من در حال لذت و خوشگذرانی هستم با میخانه و زینت و راهی که به کلیسا میبرد.
هوش مصنوعی: ای صوفی پاک، نگذار که از شراب منع شوی، چرا که حکیم در آغاز آفرینش، وجود ما را با شراب ناب شکل داده است.
هوش مصنوعی: هرکس که از عشق و محبت معشوقش بهرهمند باشد، دیگر نیازی به لذات بهشت ندارد و از آن لذت نمیبرد.
هوش مصنوعی: صوفی واقعی و اهل بهشت نبود، زیرا او مانند من، لباس عرفانی خود را در میکدهها برای نوشیدن شراب میگذارد و در این حال در دام عشق و لذت گرفتار است.
هوش مصنوعی: حافظ، اگر لطف و رحمت خداوند با تو همراه باشد، نگران عذاب جهنم نباش و از بهشت نیز احساس ناامنی نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
منزل ار یار قرین است چه دوزخ چه بهشت
سجدهگه گر به نیاز است چه مسجد چه کنشت
جای آسایش مشتاق چه هامون و چه کوه
رهزن خاطر عشّاق چه زیبا و چه زشت
عشقبازی نه به بازیست که دانندهٔ غیب
[...]
آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه
که در این مزرعه جز دانهٔ خیرات نکشت
ناف هفته بد و از ماه صفر کاف و الف
که به گلشن شد و این گلخن پر دود بهشت
آنکه میلش سوی حقبینی و حقگویی بود
[...]
ای که بردی تو به خوبی گرو از حور بهشت
مصحف روی تو را خامه تقدیر نوشت
آیتی از ورق حسن تو هر کس که بخواند
سر توحید عیان گشتش و تقلید بهشت
در ازل حق به چهل صبح به مهرت ای جان
[...]
عیب رندان مکن این زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزهسرشت
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
عیب قطنی مکن ای اطلس پاکیزه سرشت
تار او چونکه بپود تونخواهند نبشت
تو اگر توت نسب داری و او گر پنبه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.