گنجور

 
حافظ

برو ای زاهد و دعوت مکنم سوی بهشت

که خدا در ازل از اهل بهشتم بسرشت

یک جو از خرمن هستی نتواند برداشت

هر که در کوی فنا در ره حق دانه نَکشت

تو و تسبیح و مصلا و ره زٌهد و صلاح

من و میخانه و زٌنار و ره دِیر و کنشت

منعم از می مکن ای صوفی صافی که حکیم

در ازل طینت ما را به می ناب سرشت

راحت از عیش بهشت و لب حورش نبود

هر که او دامن دلدار خود از دست بهشت

صوفی صاف بهشتی نبود زآنکه چو من

خرقه در میکده‌ها در گرو باده نهشت

حافظا لطف حق ار با تو عنایت دارد

باش فارغ ز غم دوزخ و ایمن ز بهشت

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۳۰ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
خواجوی کرمانی

منزل ار یار قرین است چه دوزخ چه بهشت

سجده‌گه گر به نیاز است چه مسجد چه کنشت

جای آسایش مشتاق چه هامون و چه کوه

رهزن خاطر عشّاق چه زیبا و چه زشت

عشقبازی نه به بازی‌ست که دانندهٔ غیب

[...]

حافظ

آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه

که در این مزرعه جز دانهٔ خیرات نکشت

ناف هفته بد و از ماه صفر کاف و الف

که به گلشن شد و این گلخن پر دود بهشت

آنکه میلش سوی حق‌بینی و حق‌گویی بود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حافظ
نسیمی

ای که بردی تو به خوبی گرو از حور بهشت

مصحف روی تو را خامه تقدیر نوشت

آیتی از ورق حسن تو هر کس که بخواند

سر توحید عیان گشتش و تقلید بهشت

در ازل حق به چهل صبح به مهرت ای جان

[...]

صوفی محمد هروی

عیب رندان مکن این زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
نظام قاری

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت

که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت

عیب قطنی مکن ای اطلس پاکیزه سرشت

تار او چونکه بپود تونخواهند نبشت

تو اگر توت نسب داری و او گر پنبه

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه