گنجور

 
حافظ

نیست کس را ز کمند سر زلف تو خلاص

میکشی عاشق مسکین و نترسی ز قصاص

عاشق سوخته دل تا به بیابان فنا

نرود در حرم جان نشود خاص الخاص

ناوک غمزه تو دست ببرد از رستم

حاجب ابروی تو برده گرو از وقاص

جان نهادم به میان شمع صفت از سر صدق

کردم ایثار تن خویش زروی اخلاص

به هواداری و اخلاص چو پروانه زشوق

تا نسوزی تو نیابی ز غم عشق خلاص

آتشی در دل پروانه ما افکندی

گرچه بودیم همیشه به هوایت رقاص

کیمیای غم عشق تو تن خاکی ما

زر خالص کند ار چند بود همچو رصاص

قیمت در گرانمایه چه داند عوام

حافظا گوهر یکدانه مده جز به خواص

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خواجوی کرمانی

بده آن راح روان بخش که در مجلس خاص

مایه ی روح فزائی بود از روی خواص

دوستان شمع شبستان و پریوش ساقی

ماه خوش نغمه نواساز و حریفان رقّاص

عقل را ره نبود بر در خلوتگه عشق

[...]

کوهی

از حجب های تعین دل اگر یافت خلاص

در حرم عشق شود خاص الخاص

ذره وصلش بکف آور که جهان پرتو او است

جان که در بحر دل و دیده خود شد غواص

پیش خورشید جمالش که همه پرتو اوست

[...]

فیض کاشانی

جان نخواهد که شود ز آتش شوق تو خلاص

ماهی دلشده در بحر خیالت غواص

به هواداری تو شمع صفت از سر سوز

کردم ایثار تن خویش ز روی اخلاص

هم چو پروانه بر شمع جمال تو تمام

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
رضاقلی خان هدایت

غایب از خویش شو و حاضر ما باش مدام

تا که سازیم ترا منسلک سلک خواص

رو به هر کار که آری چه به غیبت چه حضور

اولا بایدت از حضرت ما آشر خاص

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه