گنجور

 
حافظ

بلبل اندر ناله و، گُل خندهٔ خوش می‌زند

چون نسوزد دل که دلبر در وِی آتش می‌زند؟

زاهدا، از تیرِ مژگانش حذر کردن چه سود؟

زخمِ پنهانم به ابروی کَمانکش می‌زند

ناخوشی‌ها دیده‌ام از زاهدِ پشمینه‌پوش

من غلامِ مطربم کابریشمِ خوش می‌زند

محتسب، با ساغرِ رندان شکستن، روز و شب

بادهٔ سرخ از صراحیّ منقّش می‌زند

حافظ عاشق، به رَغمِ زاهدِ دنیاپرست

بادهٔ نوشین به روی یارِ مهوش می‌زند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۲۹ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ناصر بخارایی

آتشی در جان من عقل مشوش می‌زند

بادهٔ‌ صافی که او آبی بر آتش می‌زند

همت من پای بر تاج سلاطین می‌نهد

خاطر من خاک بر تخت منقش می‌زند

من ز غیرت می‌خورم خون دل ساغر که او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه