گنجور

 
حافظ

ای ز شرم عارضت گل کرده خوی

بر عرق پیش عقیقت جام می

ژاله بر لاله است یا بر گل گلاب

یا بر آتش آب یا بر روت خوی

میشد از چشم آن کمان ابرو و دل

از پی اش می رفت و گم می کرد پی

امشب از زلفت نخواهم داشت دست

رو موذن بانگ می زن گو که حی

چون بنی عامر بسی مجنون شوند

گر برون آید شبی لیلی زحی

نی دمی لب بر لب مطرب نهاد

چنگ را در زیر ناخن کرد پی

چنگ را بر دست مطرب نه دمی

گو رگش بخراش و بخروشش ز پی

عود بر آتش نه و منقل بسوز

غم مدار از شدت سرمای دی

آنکه بهر جرعه ای جان می دهد

جامه زو بستان و جامی ده به وی

با تو زین پس گر فلک خواری کند

باز گو در حضرت دارای ری

خسرو آفاق بخش آن کز سخاش

نامه حاتم ز نامش گشت طی

جام می پیش آرو چون حافظ مخور

غم که جم کی بود یا کاووس کی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۲۵ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

گفت با خرگوش خانه خان من

خیز خاشاکت ازو بیرون فگن

چون یکی خاشاک افگنده به کوی

گوش خاران را نیاز آید بدوی

ابوسعید ابوالخیر

چون مرا دیدی تو او را دیده‌ای

چون ورا دیدی تو دیدی مر مرا

وطواط

تاج فرشست از تو بر فرق هدی

هست دنیا خاک پایت را فدی

ملک و دین را ، کافتخار هر دویی

یک ملک چون تو نبوده در هدی

فیض بحر از جود تو زاید ، چنانک

[...]

عطار

کوفئی را گفت مرد راز جوی

مذهب تو چیست با من باز گوی

گفت این که پرسد ای کاره لقا

باد پیوسته خدایم را بقا

مشاهدهٔ بیش از ۸۶ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه