در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها رفیق اصفهانی مصرع یا بیتی از حافظ را عیناً نقل قول کرده است:
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱ :: حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹
رفیق اصفهانی (بیت ۹): بود شعر رفیق از غیر بهتر - ولیکن گفتهٔ حافظ از آن به
حافظ (بیت ۱۱): سخن اندر دهان دوست شکر - ولیکن گفته حافظ از آن به
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲:با کوی یار روضه ی دارالقرار چیست - دارالقرار یار به جز کوی یار چیست
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ - ساقی کجاست، گو سببِ انتظار چیست؟
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷:دریغ یار عزیزم که از وفا عاری است - تمام دلبری و ناتمام دلداری است
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست - سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹:کی به حسن آن که پریچهره و مهوش باشد - چو تو دلخواه بود یا چو تو دلکش باشد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹:نقدِ صوفی نه همه صافیِ بیغَش باشد - ای بسا خرقه که مُستوجبِ آتش باشد
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:نه خود با من جفا آن بی وفا کرد - که با هرکس وفا کردم جفا کرد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰:سحر بلبل حکایت با صبا کرد - که عشقِ رویِ گل با ما چهها کرد
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶:چه می در جام من پیر مغان کرد - که در پیرانه سر بازم جوان کرد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷:دل از من بُرد و روی از من نهان کرد - خدا را با که این بازی توان کرد
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵:مرا به باده کشی کاش آنکه عیب کند - رود به میکده تا سیر سر غیب کند
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸:مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کُنَد - که اعتراض بر اسرارِ علمِ غیب کُنَد
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵:کی جز تو در دل من دلدار دیگر آید - بیرون نمی روی تو تا دیگری درآید
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:گفتم غمِ تو دارم گفتا غمَت سرآید - گفتم که ماهِ من شو گفتا اگر برآید
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶:غنچه و سرو کار آن قد و دهن نمی کند - سرو نمی خرامد و غنچه سخن نمی کند
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:سروِ چَمانِ من چرا میلِ چمن نمیکند؟ - همدمِ گل نمیشود یادِ سَمَن نمیکند
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷:ز کوی یار به من زان خبر نمی آید - که هر که می رود آنجا دگر نمی آید
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید - فغان که بختِ من از خواب در نمیآید
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰:آن جفا پیشه که منعش ز جفا نتوان کرد - چه توان کرد که منع دل ما نتوان کرد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶:دست در حلقهٔ آن زلفِ دوتا نتوان کرد - تکیه بر عهدِ تو و بادِ صبا نتوان کرد
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰:این ماه که جا به بام دارد - رویی چو مه تمام دارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸:آن کس که به دست، جام دارد - سلطانیِ جَم، مُدام دارد
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴:گر چنین دلبر من آفت جان خواهد شد - بس جهاندیده که رسوای جهان خواهد شد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:نفسِ بادِ صبا مُشکفشان خواهد شد - عالَمِ پیر دگرباره جوان خواهد شد
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵:هر که را یاد تو در دل نفسی می آید - کی دگر در دل او یاد کسی می آید
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۱:مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید - که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷:شاد باد آنکه ز ناشادی من یاد نکرد - شد ز ناشادی من شاد و مرا شاد نکرد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸:یاد باد آن که ز ما وقتِ سفر یاد نکرد - به وداعی دلِ غمدیدهٔ ما شاد نکرد
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷:غمین عشق غم روزگار کم دارد - خود این غم آنکه ندارد هزار غم دارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹:دلی که غیب نمای است و جامِ جم دارد - ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶:هر دم ای یار ز تو می کشم آزار دگر - چه کنم نیست به غیر تو مرا یار دگر
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲:گر بُوَد عمر، به میخانه رَسَم بارِ دِگَر - بجز از خدمتِ رندان نکنم کارِ دِگَر
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴:گر دهد بلبل ز شوق روی گل جان در قفس - به که گل را در گلستان بنگرد با خار و خس
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷:ای صبا گر بُگذری بر ساحلِ رودِ اَرَس - بوسه زن بر خاکِ آن وادی و مُشکین کُن نَفَس
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵:غیر از سگ درش ز کسی حال ما مپرس - احوال آشنا بجز از آشنا مپرس
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۴:جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس - بیگانه گرد و قصهٔ هیچ آشنا مپرس
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷:گر بهای می ستاند خرقه پیر میفروش - خرقه را بفروش [و] در پیرانهسر جامی بنوش
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶:دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش - وز شما پنهان نشاید کرد سِرِّ مِیفروش
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹:ای همه جای تو خوش ای همه اعضای تو خوش - رخ زیبای تو نیکو قد رعنای تو خوش
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷:ای همه شکلِ تو مَطبوع و همه جایِ تو خوش - دلم از عشوهٔ شیرینِ شِکرخایِ تو خوش
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰:دل هر کس به کاری خوش من و عشق نگاری خوش - که چون عشق نگاری خوش نباشد هیچ کاری خوش
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:کنارِ آب و پایِ بید و طبعِ شعر و یاری خوش - معاشر دلبری شیرین و ساقی گُلعِذاری خوش
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱:مهی دارم ندیده کس مثالش - فزون از مهر و بیش از حد جمالش
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:خوشا شیراز و وضعِ بیمثالش - خداوندا نگه دار از زَوالش
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵:ترا یک بار اگر گیرم در آغوش - کنم یکبارگی خود را فراموش
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲:بِبُرد از من قرار و طاقت و هوش - بتِ سنگین دلِ سیمین بناگوش
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶:بیا ای مونس شبهای تارم - که از هجرت سیه شد روزگارم
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:ز دستِ کوتهِ خود زیرِ بارم - که از بالابلندان شرمسارم
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴:چو در کنار رقیبان ترا نظاره کنم - کناره گر نکنم از برت چه چاره کنم
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:به عزمِ توبه سحر گفتم استخاره کُنم - بهارِ توبهشکن میرسد چه چاره کُنم؟
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲:شنیدمت که به حسنی فزون ز ماه چو دیدم - بسی فزونتری ای ماهرخ از آنچه شنیدم
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:خیالِ نقشِ تو در کارگاهِ دیده کشیدم - به صورتِ تو نگاری ندیدم و نشنیدم
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱:دور شد از یکدگر دور ز جانان من - جان من از جسم من جسم من از جان من
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۷:دلبر و جانان من برد دل و جان من - برد دل و جان من دلبر و جانان من
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۵:خوش تر ز طوبی است به خوبی نهال تو - طوبی کجا و قامت طوبی مثال تو
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۸:ای آفتاب آینه دار جمال تو - مشک سیاه مجمره گردان خال تو
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷:آمد ز خانه بیرون در دست جام باده - طرف کله شکسته بند قبا گشاده
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۸:عید است و موسم گل، ساقی بیار باده - هنگام گل که دیده بی می قدح نهاده
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱:تنی دارد بنامیزد ز جان به - نه از جان من از جان جهان به
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹:وصال او ز عمر جاودان به - خداوندا مرا آن ده که آن به
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲:بیجهت توسن کین تاختهای یعنی چه؟ - بیسبب تیغ ستم آختهای یعنی چه؟
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰:ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه؟ - مست از خانه برون تاختهای یعنی چه؟
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱:کی تو چو من ای نگار داری - چون من تو یکی هزار داری
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۷:ای باد نسیم یار داری - زآن نفحهٔ مشکبار داری
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳:از آن در سینه از من کینه داری - که مهر دیگری در سینه داری
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷:بیا با ما مَوَرز این کینهداری - که حق صحبت دیرینه داری
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴:به لب رسیده مرا جان ز محنت دوری - فغان ز محنت دوریّ و درد مهجوری
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۶:بیار باده و بازم رهان ز مخموری - که هم به باده توان کرد دفع رنجوری
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۵:ز می نام و نشان تا هست باقی - من و میخانه و مینا و ساقی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۰:سُلَیمیٰ مُنذُ حَلَّت بِالْعراقِ - أُلاقی مِن نَواها ما أُلاقی
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵:خوش آن محفل که هر دم ساغر می - وی از من گیرد و من گیرم از وی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:لبش میبوسم و در میکشم می - به آب زندگانی بردهام پی
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳:گفتی چه حاجت است ترا تا روا شود - گفتن چه حاجت است بر اما چه حاجت است
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است - چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲:دل من دشمن من کرد به من جانان را - خون شود دل که نهادم به سر دل جان را
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:رونق عهد شباب است دگر بُستان را - میرسد مژدهٔ گل بلبل خوشالحان را
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۵ - قطعهٔ دوبیتی:هم به صحرا سبزه سرزد هم به گلشن گل دمید - میگساران را بشارت می فروشان را نوید
حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵:بر سر بازار جانبازان منادی میزنند - بشنوید ای ساکنان کوی رندی بشنوید
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰:ابرِ آذاری برآمد بادِ نوروزی وزید - وَجهِ مِی میخواهم و مُطرب، که میگوید رسید؟
-
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۱:درد عشقم می شود هر روز افزون چون کنم - چون کنم چون چاره ی این درد روزافزون کنم
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹:دوش سودایِ رُخَش گفتم ز سر بیرون کُنَم - گفت کو زنجیر؟ تا تدبیرِ این مجنون کُنَم