تا کی ای زیبا صنم تا چند ای حوری نژاد
من ز هجران تو غمگین غیر از وصل تو شاد
جر جفا با من زمانی، جز وفا با تو دمی
نه ترا آید به خاطر نه مرا آید به یاد
از وفا گر خواهیم یار از جفا گردانیم
گردن تسلیم دارم در کمند انقیاد
روز از اشک پیاپی شب ز آه دم بدم
خاروش بر روی آبم کاه سان بر روی باد
از وفای من نگشت ای بی وفا کین تو کم
از جفای تو ولیکن گشت مهر من زیاد
سایه ی سروت مبادا از سر من کم، که هست
هم نهال آرزوی ما و هم نخل مراد
گرچه بر جان رفیق از تست هر ساعت غمی
بر دلت یارب زمانی از غم او غم مباد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از لذتهای نوشیدن شراب و تاثیری که بر روی انسان میگذارد صحبت میکند. او میگوید که شراب میتواند جوانی، شادابی و تغییر در روحیه فرد را به همراه داشته باشد. همچنین به این موضوع اشاره میکند که در میکده و محافل خوشی، نمیتوان از لذتهای شراب و بیخیالی پرهیز کرد. در نهایت، بر این نکته تاکید میکند که کسی که به یقین رسیده و از شراب مینوشد، نباید در درستی این تجربه شک و تردید کند.
هوش مصنوعی: ای زیبای دلربا، تا کی میخواهی اینجا بمانی؟ تا چند وقت دیگر میخواهی از من دور باشی؟ من از دوری تو غمگینم و جز در کنار تو هیچ شادیای احساس نمیکنم.
هوش مصنوعی: زمانی که بدی و ظلمی با من کردی، هیچ وفایی از من نسبت به تو فراموش نمیشود و نه تو به یاد من میآیی و نه من به یاد تو.
هوش مصنوعی: اگر میخواهیم نسبت به وفاداری خود به یار، وفادار بمانیم، در عوض نباید به او جفا و بیرحمی کنیم. من کاملاً تسلیم محبت و پیروی از او هستم و خود را در بند اطاعت او میدانم.
هوش مصنوعی: روزها از گریههای مداوم و شبها از نالههایی که مدام بلند میشود میگذرد. من مانند خاشاکی بر روی آب در حال حرکت هستم و همچون کاهی که بر روی باد میرقصد، در این دنیای ناپایدار سرگردانم.
هوش مصنوعی: با وجود بیوفایی تو و جفاهایی که به من روا داشتی، وفای من به تو کم نیست، اما مهر و محبت من به تو روز به روز بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: مبادا سایهی تو از سر من کوتاه شود، زیرا تو هم امید و آرزوی من هستی و هم بهشتی که به دنبالش هستم.
هوش مصنوعی: اگرچه هر لحظه درد و غمی برای رفیق تو وجود دارد، ای کاش زمانی بیاید که از غم او، غم تو هم کم شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
برترین مهتر به کهتر کهترش محتاج باد
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
برترین مهتر به کهتر کهترش محتاج باد
جاودانه خواجه هر خواجه ای حجاج باد
[...]
چون قلم بست او میان در هجو تو لیکن دهانش
چون دوات از گفتههای خویشتن پر لوش باد
آنچه ایزد خواست کرد و آنچه مردم خواست داد
شاه را بالنده کرد و تن درستش کرد شاد
شاه را تابنده کرد آن تندرستی در بزه
شد تنش پالوده چون از باده آسوده لاد
هست پنجاه و سه سالش داد پنجاه و سه تب
[...]
این مبارک پی بنای محکم گردون نهان
کرده شاگردیش گردون خوانده او را اوستاد
روز و شب در آفتاب و سایه اقبال و بخت
جای ابراهیم بن مسعود ابراهیم باد
مشرق میدان شاه دین فروز دین پرست
[...]
در معزالدین ملکشاه آفتاب دین و داد
روز عید روزهداران فرخ و فرخنده باد
خسرو پیروزبخت و داور یزدانپرست
شاه خاقان گوهر و سلطان سلجوقی نژاد
کاست از عالم ستم تا لاجرم شاهی فزود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.