مرا محروم از آن آستان کردی نکو کردی
رقیبان را دران کو پاسبان کردی نکو کردی
مرا راندی ز محفل غیر را دادی بمحفل جا
مرا غمگین و او را شادمان کردی نکو کردی
ز لطف اغیار را از جور ما را تا توانستی
توانا ساختی و ناتوان کردی نکو کردی
بزندان فراق خویش و در گلزار وصل خود
مرا و غیر را پیر و جوان کردی نکو کردی
مرا دادی نوید وصل او را نیز از وصلت
مرا ناکام و او را کامران کردی نکو کردی
ز پیش چشمم ای سرو روان رفتی و از حسرت
ز چشم خونفشانم خون روان کردی نکو کردی
بحرف مدعی با من جفا کردی و بد گفتی
چنین گفتی نکو گفتی چنان کردی نکو کردی
نکو کردی که هم کردی جفا و هم وفا اما
جفا با من وفا با دیگران کردی نکو کردی
شدی یار رقیبان و رفیق بیدل و دین را
رفیق ناله و یار فغان کردی نکو کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کردی
رقیبان را به قتلم شادمان کردی ، نکو کردی
به کنج کلبهٔ ویران غم نومیدم افکندی
مرا با جغد محنت همزبان کردی ، نکو کردی
ز کوی خویشتن راندی مرا از سنگ محرومی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.