مهی دارم ندیده کس مثالش
فزون از مهر و بیش از حد جمالش
به قد سرو چمن در شرمساریش
برخ ماه فلک در انفعالش
به دور ماه رخ از هاله خطش
به کنج لعل لب از مشک، خالش
ندیده دیده ی گردون نظیرش
نزاده مادر دوران همالش
ز ماه چارده بگذشته در حسن
هنوز از چارده نگذشته سالش
پریشان خاطران آشفته حالان
پریشان خاطر و آشفته حالش
کم از عمری و بیش از ساعتی نیست
شب هجرانش و روز وصالش
دمی خوش، لحظه ای خرم نگردد
دلم بی یاد و جانم بی خیالش
رفیق از هجر او گر من ملولم
مبادا از ملال من ملالش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
نگفتم شعر جز در وصف حالش
بگفتم آنچه دیدم از فعالش
به چشم شاه شیرین کن جمالش
که خود بر نام شیرینست فالش
شده آتش طلب گار جلالش
دمادم محو گشسته ازوصالش
کسی کز عشق کس باشد خیالش
شود همسر به کابین حلالش
و گر خونت همی ریزد جمالش
چو یار آید ز در میکن حلالش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.