غنچه و سرو کار آن قد و دهن نمی کند
سرو نمی خرامد و غنچه سخن نمی کند
بیش ز من به یار نو مهر کند که از وفا
یار نو آنچه می کند یار کهن نمی کند
دعوی دوستی به من دارد و می کشد مرا
می کند آنچه او به من دشمن من نمی کند
به بودم ز جان بسی یاد تو کانچه یاد تو
با دل خسته می کند روح به تن نمی کند
صید ضعیفم و بود ناله نه از ضعیفیم
نالم از آن که صیدم آن صیدفکن نمی کند
ترک وطن نمی کند دل به بهشت، وین عجب
کز سوی کوی او دلم میل وطن نمی کند
گوش کند به کوی او هر که رفیق ناله ام
گوش دگر به ناله ی مرغ چمن نمی کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به احساسات عمیق و درد عاشقی اشاره دارد. شاعر از دوری یار و بیخبری از او نالان است و تأکید میکند که هیچکس پس از دور شدن به آنجا برنمیگردد. او از وعدههای بیفایده و صبر ناپذیر خود سخن میگوید و به عیبجوییهای دیگران واکنش نشان میدهد. شاعر در حسرت عشق واقعی و زیبایی یار است و اشاره میکند که تلاشش برای پرورش احساسات و عشق بینتیجه مانده است. در نهایت، او از این واقعیت ناراحت است که عشق و خواستههایش برآورده نمیشود و به تنهایی با دل خود سر میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این دارد که زیبایی و لطافت غنچه و قامت بلند سرو هر کدام شانسی برای ابراز احساسات و کلام ندارند. سرو با شکوه و غرور نمیجنبد و غنچه نیز در دل خود رازی دارد که نمیتواند بیان کند. در واقع، هر یک در دنیای خود محصورند و نمیتوانند به راحتی ارتباط برقرار کنند.
هوش مصنوعی: او بیش از من به معشوق جدید محبت میکند، چون معشوق جدید وفاداریاش را به گونهای نشان میدهد که معشوق قدیمی هرگز نتوانسته است.
هوش مصنوعی: او ادعای دوستی میکند و در عین حال مرا آزار میدهد، اما دشمنیاش با من به اندازهای نیست که او مرا از آنچه میکند، دور کند.
هوش مصنوعی: من از یاد تو بسیار زندگی میکنم، اما یاد تو برای دل خستهام چنان تأثیر دارد که روح نمیتواند در بدن قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: من شکار ضعيفی هستم و نالهام به خاطر ضعفی نیست که دارم، بلکه به خاطر این است که صیدم را صیاد نمیگیرد.
هوش مصنوعی: دل هرگز حاضر نیست وطن را ترک کند، حتی اگر به بهشت برود. جالب اینجاست که از سوی کوی معشوق هم دلم به وطن نمیکشد.
هوش مصنوعی: هرکس که رفیق نالههای من است باید به صدای او در کوی محبوبش گوش کند و گرنه به نالهی پرندههای چمن توجهی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سروِ چَمانِ من چرا میلِ چمن نمیکند؟
همدمِ گل نمیشود یادِ سَمَن نمیکند
دی گِلِهای ز طُرِّهاش کردم و از سرِ فُسوس
گفت که این سیاهِ کج، گوش به من نمیکند
تا دلِ هرزه گَردِ من رفت به چینِ زلفِ او
[...]
اشک دمی جدایی از خانه تن نمیکند
سیل خراب میکند لیک وطن نمیکند
بار غم فراق تو بس که شکسته پیکرم
داغ به سینهام کنون تکیه به من نمیکند
آه ز شرح حال ما بسته زبان خویش را
[...]
جان غریب ازین جهان میل وطن نمیکند
شد چو عقیق نامجو یاد یمن نمیکند
عشق مگر به جذبهای از خودیم برآورد
چاره یوسف مرا دلو و رسن نمیکند
بیخبری ز پای خم برد به سیر عالمم
[...]
بولهوس از سبک سری حفظ سخن نمیکند
در قفس حبابها، باد وطن نمیکند
لب مگشای چون صدف تا گهر آوری به کف
گوش طلبکهکارگوش هیچ دهن نمیکند
قطره محیط میشود چون ز سحاب شد جدا
[...]
باز چه شد که با من او هیچ سخن نمیکند
ور گله ازو کنم گوش به من نمیکند
رسم قدیم باشد این هرکه گرفت یار نو
یاد دگر ز صحبت یار کهن نمیکند
بیتو ز بس فتادهام از نظر جهانیان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.