آنچنان از تب عشق تو تنم میسوزد
که ز تاب تب تن پیرهنم میسوزد
شعلهخویی زده در جان من آتش که اگر
برمش نام، زبان در دهنم میسوزد
تا مرا ز آتش غیرت بگدازد با غیر
میکند گرمی و در انجمنم میسوزد
قصهٔ لیلی و شیرین شنوم چون جایی
درد مجنون و غم کوهکنم میسوزد
در هوای گل رویش چو به گلگشت چمن
میروم نالهٔ مرغ چمنم میسوزد
میشود شمع سراپردهٔ اغیار ز رشک
همچو پروانه به هر انجمنم میسوزد
طُرفه حالیست رفیق این که چو پروانه و شمع
یار با خویش به یک پیرهنم میسوزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.