ای همه جای تو خوش ای همه اعضای تو خوش
رخ زیبای تو نیکو قد رعنای تو خوش
سرو خوش باشد و گل لیک نباشد گل و سرو
چون رخ دلکش و چون قد دلارای تو خوش
نیست رخسار گلی چون گل رخسار تو خوب
نیست سیمای مهی چون مه سیمای تو خوش
خوش کن از وصل دل غیر که باشد دل من
به تمنای تو خرم بتولای تو خوش
دایم از شادی ایام دلش ناخوش بود
آنکه روزی دل او بود به غمهای تو خوش
تا گرفتی به دلم جای خوشست از تو دلم
ای غم عشق بود تا به ابد جای تو خوش
شود امروز خوش از لطف تو گر روز رفیق
شود امروز تو یارب خوش و فردای تو خوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی احساسات و عشق را توصیف میکند. شاعر بیان میکند که هر کاری در زندگی زمانی خوشایند است که عشق و دوستی در آن وجود داشته باشد. او از روزهای خوش و خرمی سخن میگوید که با وجود دوستی و یاری یکدیگر رقم میزنند. دلش به امید وصال و عشق خوش است و آرزومند است که وعدههایی از طرف معشوق بشنود تا بتواند روزگار خود را با امید و خوشحالی بگذرانند. او همچنین به نصیحتکنندگان میگوید که به کار خود مشغول شوند و به او و دوستانش در عشق کمک نکنند. در نهایت، دلش به یاد وصال محبوب است و انتظار آن را میکشد.
هوش مصنوعی: تو در هر گوشهات زیبایی داری، تمام اجزای وجودت زیباست. چهرهات دلربا و قامت بلند و خوشفرم تو نیز بسیار دلنشین است.
هوش مصنوعی: سرو زیبا و گل خوشبو وجود دارند، اما هیچکدام مانند چهره دلربا و قامت دلنشین تو زیبا نیستند.
هوش مصنوعی: هیچ گل و گلی به زیبایی چهره تو نیست و هیچ ماهی به زیبایی سیمای تو نمیباشد.
هوش مصنوعی: دل دیگری را با اتصال خود شاد کن، چرا که دل من تنها در آرزوی تو شاداب و خوشحال است.
هوش مصنوعی: کسی که هر روز از شادیهای زندگیاش ناراحت بود، آنگاه که روزی دلش به خاطر غمهای تو خوش بود.
هوش مصنوعی: زمانی که در دلم جایی پیدا کردی، همه چیز برایم خوشایند شد. عشق تو باعث شده که دلم همیشه سرشار از شادی باشد و این احساس خوشی تا ابد با من خواهد ماند.
هوش مصنوعی: امروز با لطف تو، حال خوشی دارم، اگر امروز برای دوستم خوب باشد، ای پروردگار، امروز تو خوشحال باش و فردایت هم خوش باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای همه شکلِ تو مَطبوع و همه جایِ تو خوش
دلم از عشوهٔ شیرینِ شِکرخایِ تو خوش
همچو گلبرگِ طَری هست وجودِ تو لطیف
همچو سروِ چمنِ خُلد سراپای تو خوش
شیوه و نازِ تو شیرین، خط و خالِ تو مَلیح
[...]
ای چو گلبرگ طری عارض زیبای تو خوش
گرد آن حلقه زده زلف سمن سای تو خوش
پای تا سر تو چنانی که بود بوسه زدن
بر رخ خوب تو زیبا به کف پای تو خوش
گر کنی پرسش و گر خنده زنی بر حالم
[...]
امشبم کشت غمت، عشرت فردای تو خوش
کار خود کرد به من غمِ دل، غم های تو خوش
گر چنین غمزه کند کاوش دل، ممکن نیست
که شود خاطرم از شغل تماشای تو خوش
فرصتم نیست که در پای تو جان افشانم
[...]
ای فلکها ز فروغ رخ زیبای تو خوش
عالم خاک هم از سایه بالای تو خوش
چه بهشتی تو که چون کنج لب و گوشه چشم
نیست جایی که نباشد زسراپای تو خوش
روزت از روز دگر خوشتر ونیکوتر باد
[...]
چمنِ جلوهگری از قد رعنای تو خوش
دل آشفتگی از زلف چلیپای تو خوش
مو به موی تو جدا بر دل من داغ نهست
به سراپای دلم داغ سراپای تو خوش
خون ما بیگنهان در قدمت رنگ نداشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.