فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.
مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «اقبال آفریده شده از برای تو» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «و» است.
حرف آخر قافیه
شماره ۱ - در هجو ادیب صابر بن اسمعیل ترمذی: آن مخنث ادیبک صابر - هجو کردست بی سبب ما را
شماره ۲ - در حق رئیس الدین: ای جهان کرم رئیس الدین - ای جهان در طلب رضای ترا
شماره ۳ - در مدح امیر داد مرضی: ای مرتضی نیابت سلطان شرق را - منسوخ کرده صدق تو آیات زرق را
شماره ۴ - در مرثیۀ نصرة الدین اتسز: ز مرگ شاهزاده نصرة الدین - نه دل را ماند قوت ، نه زبان را
شماره ۵ - در مرثیۀ جمال الدین یوسف: از وفات جمال الدین یوسف - مندرس شد رسوم فضل و ادب
شماره ۶ - در حق شمس الدین وزیر: ای شمی دین جمال تو اصل سعادتست - درگاه فرخ تو سپهر سیادتست
شماره ۷ - نیز در حق شمس الدین وزیر: ای شمس دین ، امیر تویی بر مراد دل - و آنکس که دشمن تو ، اسیر حوادثست
شماره ۸ - در حق تاج الدیز وزیر: تاج دولت ، تویی که بر سر چرخ - خاک پای شریف تو تاجست
شماره ۹ - در مدح امام حمیدالدین ابوبکر بن عمر محمودی: حمیدالدین ، در انواع محامد - که از مادر نظیر تو نزادست
شماره ۱۰ - در حق ملک نیمروز: نه من از آسمان گردنده - خدمت تو بجان طلب کردست ؟
شماره ۱۱ - در حق اتسز خوارزمشاه: تویی ، شاها ، که از مهر و زکینت - ولی را عید و دشمن را وعیدست
شماره ۱۲ - در عشق گوید: آه ! از عشق بی کران ، کین عشق - همه رنج دلست و دردسرست
شماره ۱۳ - دربارۀ ادیب صابربن اسمعیل ترمذی: صابر، ای چون صبر ذات تو گزیده نزد عقل - تا نپنداری که در هجرت دل من صابرست
شماره ۱۴ - ترجمه از شعر تازی: هست ابوبکر پخته در دانش - لیک در عهد و در وفا خامست
شماره ۱۵ - قطعۀ مصنوع: بعلم نظیرش نیابی بهمت - بگیتی مثالش نیابی بحکمت
شماره ۱۶ - در حق شمس الدین محمد وزیر: تاج اسلام شمس الدین ، گشتست - خاک صدر تو آسمان را تاج
شماره ۱۷ - در حق شمس الدین ابو الفتح: شمس دین ، صورت ، بو الفتح - ای در فضل بر دلت مفتوح
شماره ۱۸ - دربارۀ ملک اتسز: شاها ، خدایگانا ، آنی که لحظه ای - از بیم خنجر تو نیارد غنود چرخ
شماره ۱۹ - در حق مجد الدین صاحب وزیر: صاحب ، ای فاضلی ، که از دانش - بنده تست صاحب عباد
شماره ۲۰ - مقطع: آوخ ! آوخ ! وای وای و درد درد! - دل ز درد آزاد داری روی زرد
شماره ۲۱ - خطاب بپادشاه: خسروا ، چرخ با عنایت تو - دل اهل هنر نیازارد
شماره ۲۲ - در حق جمال الدین وزیر: ای فخر جهان ، جمال دولت - آفاق بتو جمال دارد
شماره ۲۳ - در مدح احمد بن سعد: مایه حمد و سعد ، احمد سعد - که همه سوی محمدت یازد
شماره ۲۴ - در حق صابر بن اسمعیل ترمذی: پیش انواع فضلت ، ای صابر - کثرت اختران قلیل آمد
شماره ۲۵ - در حق ملک اتسز: شها ، دست رادت بکردار نیک - ز آفاق بیخ بدیها بکند
شماره ۲۶ - نیز در حق ملک اتسز: شها ، دست و تیغت در ایوان و میدان - یکی زر فشاند، یکی سرفشاند
شماره ۲۷ - در حق حمیدالدین: با جمال تو ، ای حمیدالدین - رونق ماه و آفتاب نماند
شماره ۲۸ - در مرثیۀ رافع بن علاء: از مرگ رافع بن علا، آن جهان جود - از رفعت و علا بجهان در اثر نماند
شماره ۲۹ - در حق شهاب الدین: جز بنان تو، ای شهاب الدین - مشکلات علوم حل نکند
شماره ۳۰ - در مطایبه: روسبی خواهران زنی چندند - که خری را بیک نواله کنند
شماره ۳۱ - در حق حاسدان خویش: مرا نقصی نیابد، گر سفیهان - بنقض من فراوان ژاژ خایند
شماره ۳۲ - در حق کمال الدین: کمال دین رسول، ای مخالفان ترا - بدست قهر چنان گوشمال داده چو عود
شماره ۳۳ - در حق شمس الدین: آمدم سوی سرای شمس دین - بازگشتم چون جمال او نبود
شماره ۳۴ - در حق ادیب صابر بن اسماعیل ترمذی: ملک شاعران بنظم و بنثر - خادم صدر خود ، مرا بستود
شماره ۳۵ - در معارف: نکند با عدو مدارا سود - از بر قرب دور باید بود
شماره ۳۶ - در مرثیۀ فخرالدین: گزین فخر دین ، آن شجاعی، که چرخ - مرو را بمردی قرینه ندید
شماره ۳۷ - در جواب ادیب صابر بن اسمعیل ترمذی: جواب کریم جمال خراسان - رسید و بدان انس جان می فزاید
شماره ۳۸ - در حق ادیب صابر بن اسمعیل ترمذی: طبعت ، ای صابران اسمعیل - هست دریا ، که درهمی زاید
شماره ۳۹ - نیز در حق ادیب صابر بن اسمعیل ترمذی: علمت ، ای صابر بن اسمعیل - روی عالم همی بیاراید
شماره ۴۰ - در حق حمید الدین: مجلس سامی حمید الدین - که همه جز بمهر نگراید
شماره ۴۱ - لغز در نام قطب: مهی ، کندر سمرقند از لب او - نبات مصر را جان می فزاید
شماره ۴۲ - در شکایت از دوری: خدایگانا ، رنج فراق مجلس تو - دراز گشت ، مرین را نهایتی باید
شماره ۴۳ - در مطایبه: هرگز آن راحتم نخواهد شد - کان نگار از خمار مینالید
شماره ۴۴ - خطاب بملک اتسز: دانی ، شها ، که دور فلک در هزار سال - چون من یگانه ای ننماید بصد هنر
شماره ۴۵ - در صنعت مقلوب: راز تو با خدای سخت نکوست - زین قبل هست کار خصم تو زار
شماره ۴۶ - در حق نجم الدین: سوار فضلی ای نجم دین و می سازد - زمانه ساعد جاه ترا ز فخر سوار
شماره ۴۷ - در حق ضیاء الدین عراق وزیر: ایا خوب سیرت وزیری ، که ملک - ندیدست ماننده تو وزیر
شماره ۴۸ - در مدیحه گوید: چاکران تو گه رزم چو خیاطانند - گرچه خیاط نیند ، ای ملک کشور گیر
شماره ۴۹ - در حق مؤتمن الدین امین الملک: ای فخر عصر، مؤتمن دین ، امین ملک - در دل ترا ز آتش انده مباد سوز
شماره ۵۰ - در مدح عمر بن عبدالعزیز: دو عمر آورد پیدا روزگار - هر دو را نام پدر عبدالعزیز
شماره ۵۱ - در حق شمس الدین: بزرگوار جهان ، شمس دین ، بزرگ کریم - تویی ، که هست به تو بیضه هدی محروس
شماره ۵۲ - در حق امیر زنگی حبش: صفدری ، که از هنر اوست معالی دلخوش - دولت افگنده بدرگاه رفیعت مفرش
شماره ۵۳ - در حق شمس الدین: گزیده شمس دین ای از نهیبت - شده حال بداندیشان مشوش
شماره ۵۴ - در معارف: از خدمت مخلوق باز کش - ای نفس عنا کش ، عنان خویش
شماره ۵۵ - در حق شمس الدین: شمس دین ، کدخدای خاص ملک - ای درت کعبه عوام و خواص
شماره ۵۶ - نیز در حق شمس الدین: شمس الدین ای ز فیض مکرمتت - شده اطراف دشت همچو ریاض
شماره ۵۷ - هم در حق شمس الدین: ایا ثنای تو بر جمله خلایق فرض - کم از بزرگی تو آسمان به طول و به عرض
شماره ۵۸ - نبز در حق شمس الدین: ای شمس دین ، نظام معالی ، جمال ملک - ای زیر پای قدر تو گردون شده بساط
شماره ۵۹ - هم در حق شمس الدین: اجل شمس دین ، ای بچشم عنایت - شده حال آزادگان را ملاحظ
شماره ۶۰ - هم در حق مجدالدین نجیب الملک یوسف: دیار بلخ چون مصرست خرم - بمجدالدین نجیب الملک یوسف
شماره ۶۱ - د رحق شمس الدین: ای شمس دین و دولت ، ای صدر شرق و غرب - ای از همه خصال بدی گوهر تو پاک
شماره ۶۲ - نیز در حق شمس الدین: ای صدر شرق و غرب خداوند شمس دین - خصم ترا مباد ز انده فراغ دل
شماره ۶۳ - در حق جمال الدین: جمال دین پیمبر ، تو آن سر افرازی - که نیست بمعالی و مکرمات عدیل
شماره ۶۴ - در حق اتسز: خدایگانا ، سی سال شد که من بنده - غلام صدر توام ، مادح جناب توام
شماره ۶۵ - خطاب بشاه: ندارم جامه ای ، ای شاه عالم - که با او نزد هر مردم نشینم
شماره ۶۶ - در خواستن شراب: ای ز نور شراب خانه تو - روی آفاق همچو دست کلیم
شماره ۶۷ - در مدیحه: ما بندگان ، اگر چه جداییم از درت - پیوسته در دعای و ثنای تو مانده ایم
شماره ۶۸ - د رحق فخرالدین: فخر دین ، اعتقاد من دانی - که همیشه هوای تو جویم
شماره ۶۹ - در حکمت: اگر آید ز دوستی گنهی - بگناهی نباید آزردن
شماره ۷۰ - در حق شهاب الدین صابر بن اسمعیل ترمذی: شهاب الدین، سپهر فضل ، صابر - فضایل هست ذاتت را بفرمان
شماره ۷۱ - در حق شمس الدین: شمس دین ، ای ترا بهر نفسی - در جان کهن سعادت نو
شماره ۷۲ - در مدح تاج الدوله: ای گشته کار خلق مفوض برای تو - اقبال آفریده شده از برای تو
شماره ۷۳ - در حق صابر بن اسمعیل ترمذی: ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل - ای کعبه افاضل ایام کوی تو
شماره ۷۴ - در تهنیت وزارت: صدرا ، وزارت از تو جمالی گرفت نو - دیوان بمنصب تو جلالی گرفت نو
شماره ۷۵ - در شکر گزاری از پادشاه: احوال بنده باز نظامی گرفت نو - اسباب عیش بنده قوامی گرفت نو
شماره ۷۶ - در وصف قصر خوارزمشاه اتسز: زهی ! قصر خوارزمشاهی ، که دولت - ندارد مگر سوی او رخ نهاده
شماره ۷۷ - در مرثیۀ رافع بن علاء: ای رافع علا ، ز وفات توام غمیست - کان غم نگشت خواهد هرگز گذارده
شماره ۷۸ - د رحق شمس الدین: شمس دین ، ای خدمت درگاه تو - بر همه آزادگان فرخ شده
شماره ۷۹ - در مدیحه: ای همه عاقلان بطوع و بطبع - سوی خاک در تو پوینده
شماره ۸۰ - در حق ملک اتسز: ای شاه ، بی سفینه جود تو مانده ام - از چشم و دل در آتش و توفان صاعقه
شماره ۸۱ - در مدح پادشاه: خدایگانا ، آنی که دشمنان ترا - دریده نیزه و تیر تو سینه و حدقه
شماره ۸۲ - در حق جمال الدوله حری: جمال دولت حری ، بافضل - شد اندر خاتم حری نگینه
شماره ۸۳ - در حق فخر الدین: اجل فخر دین ، ای کریم جهان - ترا داد یزدان همه جاه هستی
شماره ۸۴ - در حق جمال الدین: ای یگانه جمال دولت و دین - دلم از هجر خویش خستستی
شماره ۸۵ - در صنعت مقطع: از دل راد او رود رادی - زان دل راد دارم آزادی
شماره ۸۶ - در حق حمید الدین: در هنر ، ای حمید دین رسول - همچو صدر نژاد عبادی
شماره ۸۷ - در شکایت: ز آن روز که گفتی : پس ازین جور کنم کم - بسیار بیفزودی و کم هیچ نکردی
شماره ۸۸ - در مدیحه: من نگویم: به ابر مانندی - که نکو ناید از خردمندی
شماره ۸۹ - در حق امیر مسعود: ای گرانمایه تربت میمون - ای مکان امیر مسعودی
شماره ۹۰ - در حق فرید الدین: بر بدایع نظم تو ای فریدالدین - طویلههای گهر را نماند مقداری
شماره ۹۱ - نیز در معارف: خرد نزدیک دولت رفت و گفتا - که : می خواهم که با من یار باشی
شماره ۹۲ - نیز در مدح معارف: نگردد رزق خلق افزون بطاعت - و نه نقصان پذیرد از معاصی
شماره ۹۳ - در مرثیۀ نصرة الدین: قطب دین ، گر برفت نصرة دین - شد بشمشیر ملک را قاضی
شماره ۹۴ - در ترجمه از شعر تازی: چون ز شعبان گذشت بیست ، مباش - بشب و روز بی شراب دمی
شماره ۹۵ - نیز در ترجمۀ شعر تازی: من همان گویم کان لاشه خرک - گفت و می کند بسختی جانی
شماره ۹۶ - در حق مجدالدین: اجل مجد دین ، در بلا و عنا - ز ناله چو نالم ، ز مویه چو موی
شماره ۹۷ - در حق تاج الدین: تاج دین ، در بسیط عالم نیست - بی ثنای تو هیچ دانایی
شماره ۹۸ - در حق ملک اتسز: سرای ترا ، شهریارا ، ز نزهت - بهر گوشه صد بوستانست گویی