گنجور

 
وطواط

صاحب ، ای فاضلی ، که از دانش

بندهٔ تست صاحب عباد

همت تست پیشوای علوم

فکرت تست مقتدای رشاد

همه محض محامدی و شرف

همه عین مکارمی و سداد

گشته طبع ترا هنر مامور

شده جان ترا خرد منقاد

ای گرفته عیار فضل بدان

طبع نقاد و خاطر وقاد

داند ایزد که : رفت بی تو مرا

هم ز دل صبر و هم ز دیده رقاد

باد حاصل ز من مراد اجل

گر مرا جز لقای تست مراد

تا عروضی ز حاف و خرم همی

اندر اسباب آرد و اوتاد

باد کون تو از فساد آمن

اندرین شاهراه کون و فساد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

شاد زی با سیاه‌چشمان، شاد

که جهان نیست جز فسانه و باد

ز آمده شادمان بباید بود

وز گذشته نکرد باید یاد

من و آن جعدموی غالیه‌بوی

[...]

فرخی سیستانی

هر که بود از یمین دولت شاد

دل بمهر جمال ملت داد

هر که او حق نعمتش بشناخت

میر مارا نوید خدمت داد

طاعت آن ملک بجا آورد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ابوالفضل بیهقی

پادشاهی برفت پاک سرشت‌

پادشاهی نشست حورنژاد

از برفته‌ همه جهان غمگین‌

وز نشسته‌ همه جهان دلشاد

گر چراغی ز پیشِ ما برداشت‌

[...]

مسعود سعد سلمان

روزگاریست سخت بی فریاد

کس گرفتار روزگار مباد

شیر بینم شده متابع رنگ

باز بینم شده مسخر خاد

نه به جز سوسن ایچ آزادست

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه