صاحب ، ای فاضلی ، که از دانش
بندهٔ تست صاحب عباد
همت تست پیشوای علوم
فکرت تست مقتدای رشاد
همه محض محامدی و شرف
همه عین مکارمی و سداد
گشته طبع ترا هنر مامور
شده جان ترا خرد منقاد
ای گرفته عیار فضل بدان
طبع نقاد و خاطر وقاد
داند ایزد که : رفت بی تو مرا
هم ز دل صبر و هم ز دیده رقاد
باد حاصل ز من مراد اجل
گر مرا جز لقای تست مراد
تا عروضی ز حاف و خرم همی
اندر اسباب آرد و اوتاد
باد کون تو از فساد آمن
اندرین شاهراه کون و فساد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف شخصیت و مقام فردی فاضل و دانشمند میپردازد. شاعر به ستایش ویژگیهای این شخص میپردازد و او را پیشوای علوم و مروج فضایل اخلاقی میداند. همچنین، اشاره میکند که هنر و خرد او تحت کنترل و هدایت هستند. شاعر احساس میکند که بدون حضور این شخصیت محترم، از نظر روحی و معنوی دچار مشکل شده است. او از خداوند میخواهد که در ارتباط با این شخص و رسیدن به او، به او یاری رساند. در نهایت، شاعر آرزو میکند که آن فرد در مسیر کمال و فضیلت باقی بماند و از فساد دور باشد.
هوش مصنوعی: ای صاحب، ای دانشمند، که بنده تو از علم و فضلت بهرهمندم.
هوش مصنوعی: کوشش و اراده تو، سرلوحه علوم است و اندیشهات، راهنمای درستکاری و هدایت.
هوش مصنوعی: تمام ویژگیهای خوب و نیکویی در تو نهفته است و تو مظهر کمالات و فضایل هستی.
هوش مصنوعی: طبع تو به هنر آراسته شده و جان تو تابع خرد و اندیشه شده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که در ارزش فضایل دقت و تأمل میکنی، بدان که طبیعت نیکو و اندیشه روشن، چه اهمیت زیادی دارد.
هوش مصنوعی: خداوند میداند که وقتی تو از پیش من رفتی، هم دلم آرامش را از دست داده و هم چشمانم آرامش خواب را.
هوش مصنوعی: باد که حاصل من است، نشانهای از سرنوشت و پایان کار من است. اگر ملاقات با تو جزو آرزوهایم نباشد، پس من چه هدفی دارم؟
هوش مصنوعی: عروضی از حاف و خرم در تلاش است تا وسایل و لوازم را به بهترین شکل آماده کند و در واقع، به نظم و ترتیب در کارهایش اهمیت میدهد.
هوش مصنوعی: باد وجود تو دور از فساد است، در این راه بزرگ که به وجود و فساد تعلق دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاد زی با سیاهچشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
ز آمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
من و آن جعدموی غالیهبوی
[...]
هر که بود از یمین دولت شاد
دل بمهر جمال ملت داد
هر که او حق نعمتش بشناخت
میر مارا نوید خدمت داد
طاعت آن ملک بجا آورد
[...]
پادشاهی برفت پاک سرشت
پادشاهی نشست حورنژاد
از برفته همه جهان غمگین
وز نشسته همه جهان دلشاد
گر چراغی ز پیشِ ما برداشت
[...]
آن شنیدی که حیدر کرار
کافران کشت و قلعه ها بگشاد
تا نداد او دو قرص نان جوین
هفده آیت خداش نفرستاد
روزگاریست سخت بی فریاد
کس گرفتار روزگار مباد
شیر بینم شده متابع رنگ
باز بینم شده مسخر خاد
نه به جز سوسن ایچ آزادست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.