گنجور

 
وطواط

شمس دین ، صورت ، بو الفتح

ای در فضل بر دلت مفتوح

ای تو شیر و غابروز مصاف

وی تو ابر سخا بوقت صبوح

از تو ایام را هزار شرف

وز تو اسلام را هزار فتوح

فضل را از تو چرخ جموش

نیست باحشمت تو دهر جموح

باشارات تو ز بیدادی

توبه کردست روزگار و نصوح

دفع توفان جور گردون را

شده درگاه تو سفینهٔ نوح

تاز بختست خاطری خرم

تا ز چرخست سینه ای مجروح

باد در زیر پای نکبت دهر

شخص بدخواه دولتت مطروح

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

اندرین عصر هرکه شعر برد

به امید صلت بر ممدوح

چار آلت بیایدش ورنه

گردد از رنج غم دلش مجروح

دانش خضر و نعمت قارون

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

هر گه شعری برم بر ممدوح

کند آنرا به نقد خود مجروح

من و ممدوح هر دو همکاریم

حال هر یک چو می شود مشروح

نیست زر در میان، همه سخنست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه