تاج اسلام شمس الدین ، گشتست
خاک صدر تو آسمان را تاج
تحفه داده ترا عنایت حق
سیرت و نام صاحب المعراج
هست عزم ترا مضای حسام
هست رأی ترا ضیای سراج
قصر عالیت ثابت الارکان
بحر بر تو دایم الامواج
در گه تست مأمن خائف
حضرت تست موقف محتاج
در گذشته بارتفاع محل
قدر تو از نظام و از ابراج
نکند با تو چرخ رای خلاف
نسپرد با تو دهر راه لجاج
سرورا ، گفته ای مرا : کامروز
نیست الا بمجلس تو رواج
صدر تو مقصد منست ، چنانک
خانهٔ کعبه مقصد حجاج
وطن من ز حمل بخشش تو
هست آگنده از زر و دیباج
گشته انبار من پر از غله
بی غم و رنج ، بلکه دخل و خراج
خواست بیماری نیازم کشت
گر نکردی مرا کف تو علاج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قلتبان چون گرفت خشم و لجاج
زود گردد روان ز هر سو کاج
ای دل نیک مذهب و منهاج
به تو اسرار هر دلی محتاج
بر فلکها به کشف ماه ترا
از حقیقت منازل و ابراج
مبطلم گشت از حقیقت حق
[...]
ای فلک سوخته داده بر کف تاج
هیچ نیکی ز تو نداشته ماج
بخت نیکت چو بچه ماج دهان
در نهاده بآستان تو ماج
دل اعدات در تنوره غم
[...]
ای ز روز سپید تا شب داج
به مددهای فیض تو محتاج
نرگس از زر نهاد بر سر تاج
لاله از لعل برفکند دواج
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.