ای شمس دین ، نظام معالی ، جمال ملک
ای زیر پای قدر تو گردون شده بساط
طبع تراست از ستم و بخل اجتناب
رأی تراست با کرم و عدل اختلاط
حساد از خلاف تو در قبصهٔ عنا
احباب از وفاق تو در روضهٔ نشاط
بر آسمان ز هیبت رأی تو آفتاب
لرزان رود چو مرد گنه کار بر صراط
در مهر تو گرفته ملک راه اجتهاد
از کین تو گزیده فلک رسم احتیاط
هرگز نگشت طبع کریم تو منقبض
ورچه بمجلس تو بسی کردن انبساط
بی حد گناه من بکرم عفو کرده ای
عفو یکی گناه به از صد پل و رباط
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ستایش شخصیت والا و بخشندهای به نام شمس دین نظام معالی جمال ملک میپردازد. او از بزرگی و مقام او در آسمان و زمین سخن میگوید و بر آنها تأثیرگذار میداند. شعر بیانگر این است که نوعدوستی و انصاف او باعث میشود که دیگران از او الهام بگیرند و حسادت ورزیدن به او بیمعنا باشد. همچنین، شاعر به عفو و گذشت او اشاره میکند و میگوید که حتی بزرگترین گناهانش را نیز با کرامت میبخشد، که این نشاندهنده عظمت روح و شخصیت اوست.
هوش مصنوعی: ای شمس دین، ای نظام برتر و زیبایی ملک، زیر پای تو، آسمان مانند سفرهای گسترده شده است.
هوش مصنوعی: طبیعت تو ایجاب میکند که از ستم و خساست دوری کنی، و از طرفی فکر و اندیشهات با generosity و عدالت آمیخته است.
هوش مصنوعی: حسادت به خاطر اختلاف تو در ارتباط با دیگران و دوستیها ناشی از توافق و همدلیات در لحظات شاد زندگی است.
هوش مصنوعی: در آسمان، به خاطر اقتدار و قدرت رأی تو، آفتاب به لرزه درمیآید، مانند مردی گنهکار که بر پل صراط حرکت میکند.
هوش مصنوعی: در محبت و دلدادگی تو، راه تحقیق و جستجو بسته شده است و به خاطر دشمنی تو، آسمان هم از احتیاط و مراقبت دوری میکند.
هوش مصنوعی: هرگز روح بلند و کریم تو تنگ نشده است، حتی اگر در جمع تو بسیاری از مردم در حال شادی و خوشحالی باشند.
هوش مصنوعی: گناه من به قدری زیاد است که قابل شمارش نیست، اما تو با بزرگمهرانه عفو کردی. عفو تو، یکی از گناهان از صد گناه و زخم است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
داریم ساقیا هوس عشرت و نشاط
جویای راه میکده ایم اهدنا الصراط
میخانه بساز و بکن وقف عاشقان
خیری که بی ریاست به از صد پل و رباط
زاهد به روز حشر پل و جوی کرد، گم
[...]
جز باده نیست کوثر و جز راستی صراط
بسیار کردهایم در این فکر احتیاط
ما همچو شاه گه کژ و گه راست میرویم
آن کس که جمله راست رود نیست در بساط
دی در حضور پیرمغان شرط کردهایم
[...]
گم کرده ایم راه برون شد ازین رباط
ای رهنمای گمشدگان اهدناالصراط
صد دام در ره است به هر گام عشق را
خوشوقت رهروی که نهد پا به احتیاط
چون در نیاید از در صدق و صفا کسی
[...]
افکنده سبزه بر کنف بوستان بساط
رفت آنکه دوستان نشکیبند بینشاط
ساقی بجوی ساغری از بادهٔ کهن
مطرب بگوی تازهای از گفتهٔ نشاط
این چند روزه مهلت تن بگذرد که نیست
[...]
از معرفت چه لاف زنی ای فقیه شهر
بی شک که از محیط ندارد خبر محاط
ای منکران عشق اگر نیک بنگرید
جز وهم خویش هیچ ندارید در بساط
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.