ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل
ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو
ای برده نور چشم معانی ز لفظ تو
وی خورده آب باغ معالی ز جوی تو
تا گوی نظم و نثر بمیدان فگنده ای
چوگان هیچ کس نربودست گوی تو
هفت اختر و دوازده برج و چهار طبع
در جاه کمترند ز یک تار موی تو
مهر تو جویم از دل و جان و مباد شاد
آن کس ، که نیست از دل و جان مهر جوی تو
جانم ز هجر روی تو در اندهست و بس
ای صد هزار شادی و راحت بروی تو
تو یوسفی بعزت و یعقوب وار هست
ما را همه سکون و تسلی ببوی تو
تشریف تو رسید و بهر حالتی مرا
تشریف داده ای ز خود ، اینست خوی تو
من مدح گوی تو شدم و زین مرا چه فخر؟
کامروز عالمیست همه مدح گوی تو
این خدمتیست مختصر ایرا به پیش ازین
شد خدمتی نبشته به اِطناب سوی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تحسین و ستایش یک شخص خاص پرداخته است که او را به عنوان منبع علم و فضل معرفی میکند. شاعر، این فرد را کعبهای برای علم و ادب میداند و بیان میکند که او برتر از دیگران است. مهر و عشق به این شخصیت در دل شاعر جاری است و او را منبع شادی و آرامش میداند. شاعر از دلتنگیهای خود به خاطر دوری از او صحبت میکند و میگوید که هیچ چیز نمیتواند جای او را پر کند. در نهایت، او به خود لقب "مدحگو" میدهد و این عمل را یک خدمت کوچک به این شخصیت بزرگ میداند.
هوش مصنوعی: ای صبور و بردبار، ای گردونهٔ سخن و زبان، ای مظهر فضیلت، ای مکان مقدس و پناهگاه برترینها، ای مکانی که در عصرهای مختلف مورد توجه و ارادت قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: تو باعث روشنایی و زیبایی معانی هستی و مانند آب زلالی هستی که باغهای خوشبختی را سیراب میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که تو شعرت را به نمایش میگذاری، هیچ کس نمیتواند به پای تو برسد و تو در این میدان بیرقیب هستی.
هوش مصنوعی: هفت سیاره، دوازده برج آسمانی و چهار نوع طبیعت در برابر یک تار موی تو ارزش کمتری دارند.
هوش مصنوعی: من به دنبال عشق و محبت تو هستم و امیدوارم کسی که به جستجوی عشق تو نیست، هرگز شاد نباشد.
هوش مصنوعی: دلم به خاطر دوری از چهره تو غمگین است و هیچ چیز دیگری مرا خوشحال نمیکند. ای کاش که شادابی و راحتی من فقط مرتبط با وجود تو باشد.
هوش مصنوعی: تو مانند یوسف هستی که در عظمت و مقام خود قرار دارد و ما نیز مانند یعقوب به تو وابستهایم. همه آرامش و تسلی ما در نزدیکی توست.
هوش مصنوعی: زمانی که تو وارد شدی، به هر صورتی مرا مورد لطف و عنایت قرار دادی، این همان خصیصه و طبیعت توست.
هوش مصنوعی: من به ستایش تو پرداختم و این برای من چه افتخاری دارد؟ امروز همه عالم در حال تقدیر و ستایش تو هستند.
هوش مصنوعی: این یک خدمت کوتاه است و قبلاً خدمت دیگری به طور مفصل به سوی تو نوشته شده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو
کم گشته آبروی من از عشق روی تو
همچون نسیم خلد بود نزد من بقدر
بادی که او نشان دهد از خاک کوی تو
ای یوسف زمانه، چو یعقوب بود
[...]
ای جان من به جان تو کز آرزوی تو
هست آب چشم من همه چون آب جوی تو
ای من غلام آن خم گیسوی مشکبوی
افتاده در دو پای تو از آرزوی تو
هر شب خیال روی تو آید به پیش من
[...]
جانا بسوخت جان من از آرزوی تو
دردم ز حد گذشت ز سودای روی تو
چندین حجاب و بنده به ره بر گرفتهای
تا هیچ خلق پی نبرد راه کوی تو
چون مشک در حجاب شدی در میان جان
[...]
یازان شده است دست معالی بسوی تو
تازان شده است پای بزرگی بکوی تو
روی تو بسته کرده در غم بر اهل فضل
ای اهل فضل را همه شادی بروی تو
در عدت امید نشسته است تخت ملک
[...]
ای آرزوی جان و دلم ز آرزوی تو
بیمار گشته به نشود جز به بوی تو
باری، بپرس حال دل ناتوان من
بنگر: چگونه میتپد از آرزوی تو؟
از آرزوی روی تو جانم به لب رسید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.