صابر، ای چون صبر ذات تو گزیده نزد عقل
تا نپنداری که در هجرت دل من صابرست
هست چندان آرزوی تو مرا ، کز وصف آن
هم کتابت عاجزست و هم عبارت قاصرست
عقل من مغلوب و شوق طلعت تو غالبست
جان من مقهور و رنج فرقت تو قاهرست
غایبست از مسکن تو شخص مسکینم و لیک
هر کجا شخص تو باشد جانم آنجا حاضرست
نیست نادر آن که جان بی جسم یابد زندگی
جسم کان بی جان بود زنده ، منم وین نادرست
تو چو قطبی ساکن اندر یک مکان ، لیکن چو ماه
صیت تو اندر همه اطراف گیتی سایرست
فکرتی داری ، که گوهر تحفهٔ آن فکرتست
خاطری داری ، که دریا سخرهٔ آن خاطرست
مستقر تو هزاران بابلست ، از بهر
شعر تو سرمایهٔ سحر هزاران ساحرست
بندهٔ نثر تواند و چاکر نظم تواند
هر چه در اقطار عالم کاتبست و شاعرست
قدر تو اندر معالی همچو شمس طالعست
طبع تو اندر معالی همچو بحر زاخرست
در فاخر خیزد از طبع تو ، آری ، در جهان
هر کجا بحریست زاخر جای در فاخرست
این چه حال افتاد ، کاشعار ترا در رنج آن
مطلع و مقطع شکایات سپهر جابرست
خاندان طاهر پیغمبر اندر محنت اند
غم خورد زین حال هر کش اعتقاد طاهرست
آن که دین را کرد نصرة ذوالفقار جد او
در مضیقی اوفتاده ، بی معین و ناصرست
تا شنیدم از فلک آل پیمبر شاکی اند
ناکسم گر جان من از زندگانی شاکرست
نی بسوی هیچ عشرت سینهٔ من مایلست
نی بروی هیچ راحت دیدهٔ من ناظرست
من کیم خود ؟ کز برای این سبب در خلد عدن
خسته روح کاظمست و رنجه جان باقرست
می گزارم من بنظم و نثر حق نعمتش
کافر نعمت ، بشرع مردمی در ، کافرست
شعر تو آمد بمن ، لیکن مرا اندر جواب
از مهابت مانعست و از محبت آمرست
نیست قدرت بر جواب شعر تو طبع مرا
گرچه طبعم بر همه انواع دانش قادرست
عذر تقصیر رهی بپذیر ، از روی کرم
زانکه تقصیر رهی را عذر های ظاهرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عمیق عشق و longing شاعر نسبت به معشوق است. شاعر به صبر و تحمل در دل خود اشاره میکند و با وصف آرزوهایش، نشان میدهد که کلمات و نوشتهها نمیتوانند عمق عشق او را بیان کنند. او از غم و رنج جدایی میگوید و بیان میکند که جان او با غیبت محبوبش بیقرار است. شاعر همچنین به قدرت و عظمت معشوق در عالم هستی پرداخته و حال خود را در مواجهه با غم و اندوه زندگی توضیح میدهد. در نهایت، او عذری برای عدم توانایی در پاسخ به اشعار معشوق میآورد و بر این نکته تأکید میکند که عشق واقعی فراتر از کلمات است.
هوش مصنوعی: ای صابر، تو که صبر و استقامت در وجودت خلاصه شده است، بدان که عقل به من میگوید دل من در این دوری از تو صبر دارد، اما نپندار که دل من واقعاً صبر دارد.
هوش مصنوعی: آرزوهایم برای تو چنان زیاد است که نه تنها تو نتوانی توصیفش کنی، بلکه هیچ نوشتاری هم نمیتواند به خوبی بیانش کند.
هوش مصنوعی: عقل من تحت تأثیر محبت تو قرار گرفته و شوق دیدارت بر آن غالب است. جانم در اسارت و دلتنگی دوری از تو گرفتار است و این درد بر من چیره شده است.
هوش مصنوعی: من از خانهات دورم و آدم بیچارهای هستم، اما هر جا که تو باشی، جانم آنجا حاضر است.
هوش مصنوعی: زندگی بدون جسم، غیرعادی نیست، اما جسمی که بدون جان باشد، زنده نیست. من این را قبول ندارم.
هوش مصنوعی: تو مانند قطبی هستی که در یک جا ثابت ماندهای، اما مانند ماه، نام و آوازهات در تمام گوشههای دنیا پخش شده است.
هوش مصنوعی: تو اندیشهای داری که ارزش آن اندیشه مانند جواهری گرانبهاست و همچنین تو ذهنت را داری که مانند دریایی وسیع و پرعمق میباشد.
هوش مصنوعی: محل و مقام تو پر از زیبایی و شکوه است، و به خاطر اشعار تو، گروهی از جادوگران و هنرمندان بزرگی در خفا و با استعداد خلق شدهاند.
هوش مصنوعی: هر کسی ممکن است در نوشتن نثر مهارت داشته باشد یا در سرودن شعر استعداد داشته باشد، زیرا در تمامی نقاط دنیا، هم نویسندگان وجود دارند و هم شاعران.
هوش مصنوعی: شما به اندازهای باارزش هستید که مانند خورشید در آسمان میدرخشید و استعداد و فطرت شما نیز به اندازهای بزرگ و عمیق است که مانند دریاهای پرموج و گرانبهاست.
هوش مصنوعی: از روح و نبوغ تو چیزهای ارزشمندی پدید میآید. در هر نقطه از جهان که دریای بزرگی وجود داشته باشد، جایگاه نیز باید شایسته و ارزشمند باشد.
هوش مصنوعی: این چه حال و وضعی است که تو به شعر و غزلی از رنج و سختیهای زندگی آگاه هستی و در آن شکایتهای زمانه را میبینی.
هوش مصنوعی: خانوادهی پاک پیامبر در رنج و سختی به سر میبرند و به همین خاطر هر کسی که به طهارت آنها اعتقاد دارد، باید از این موضوع ناراحت شود.
هوش مصنوعی: آن کسی که دین را با شمشیر ذوالفقار جدش یاری کرد، اکنون در تنگنایی قرار گرفته و هیچ یاری و کمکگری ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی فهمیدم که آسمان از کسانی که دارای ویژگیهای پیامبرانه هستند ناراضی است، از اینکه زندگیام قدردانی میکند، احساس ناتوانی کردم.
هوش مصنوعی: دل من هیچ تمایلی به لذتها ندارد و چشمانم به هیچ راحتی نگاه نمیکنند.
هوش مصنوعی: من کی هستم که به خاطر این دلیل در باغ Eden خسته روح من کاظم است و جان باقر تحت فشار است؟
هوش مصنوعی: من در نظم و نثر خود به حق نعمتهای او اشاره میکنم، اما کسی که شکر این نعمتها را به جا نیاورد و به قوانین انسانی بیاعتنا باشد، واقعاً کافر و ناسپاس است.
هوش مصنوعی: شعر تو به من رسید، اما در پاسخ به آن، هم از ترس و هم از عشق، مانع صحبت کردنم هست.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به خوبی پاسخ شعر تو را بدهم، هرچند که در دیگر زمینهها و دانشها توانایی دارم.
هوش مصنوعی: از روی kindness و بزرگواری، تقصیرهای رهی را بپذیر، زیرا این تقصیرها به نوعی قابل توجیه و قابل عذرخواهیاند و نیاز به توضیحات آنچنانی ندارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید همچون حاجیان نوروز را پیش اندرست
اینت نوروزی که عیدش حاجب و خدمتگرست
عید اگرنوروز را خدمت کند بس کار نیست
چاکر نوروز را چون عید سیصد چاکرست
عید را زینت ز مال وملک درویشان بود
[...]
دوش خوابی دیدهام گو نیک دیدی نیک باد
خواب نه بل حالتی کان از عجایب برترست
خویشتن را دیدمی بر تیغ کوهی گفتیی
سنگ او لعل و نباتش عود و خاکش عنبرست
ناگهان چشمم سوی گردون فتادی دیدمی
[...]
پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست
دوستدارش روز سختی دشمن زورآورست
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین
زان که شاهنشاه عادل را رعیت لشکرست
بر سپهر حسن رویش آفتابی دیگرست
لیکن از شعر سیاهش سایبانی دیگرست
زینت خوبان بگاه جلوه از زیور بود
روی شهر آرای تو زیب و بهای زیورست
گفتم آرم در دهن ناگه لبت خندید و گفت
[...]
زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست
وانک اقرارش ببت رویان نباشد کافرست
چون توانم کز حضورش کام دل حاصل کنم
کانزمان از خویش غالب می شوم کو حاضرست
زنده دل آن کشته کو جان پیش چشمش داده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.