گنجور

 
وطواط

بزرگوار جهان ، شمس دین ، بزرگ کریم

تویی ، که هست به تو بیضهٔ هدی محروس

رفیع قدر ترا آفتاب برده سبق

عریض جاه تو بر روزگار کرده فسوس

به یک نظر تو ببینی هزار علم دقیق

به یک صفت تو ببخشی هزار گنج عروس

مکارم تو کند مرده را همی زنده

مکارم تو به آمد ز طب جالینوس

گر نه وحی درین عهد منقطع بودی

ز کردگار به دست تو آمدی ناموس

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

زده به بزم تو رامشگران به دولت تو

گهی چکاوک و گه راهوی و گهی قالوس

ادیب صابر

تو را خرامش کبک است و کشی طاووس

مثل زنند ز حسنت همی به روم و به روس

همای فاخته مهری، تذرو طوطی لفظ

گرفته دوری سیمرغ و زینت طاووس

ز چهره تو فزون گشته باغ را دیدار

[...]

ناصر بخارایی

نماز شام که بر وفق رأی بطلمیوس

برفت خور به زمین همچو گنج دقیانوس

طلوع کرد نجوم از مطالع اقبال

به جستجوی مه عید عالمی جاسوس

نمود ماهچه از سطح لاجوردی چرخ

[...]

ابن حسام خوسفی

بیا به میکده بفروش خرقهٔ ناموس

ریا و شمعه رها کن به زاهد سالوس

حریف مصطبه و ساغرم به بانگ بلند

به زیر پرده از این پس دگر نگویم کوس

فلک به دست ستم بین که زیر پای بکوفت

[...]

جیحون یزدی

سزد که یزد نوازد به بام گردون کوس

به شکر آنکه رسد موکب امام از طوس

بایمن اندرش از صدق صوت یا سبوح

بایسر اندرش از قدس بانگ یا قدوس

دگر خصایص تسبیح آید از زنار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه