گنجور

 
وطواط

شها ، دست رادت بکردار نیک

ز آفاق بیخ بدیها بکند

بداندیش را از سریر سرور

نهیبت بچاه نوایب فگند

بروز وفا دست اقبال تو

در آورد پای بدان را ببند

خورد آب در ظل عدلت کنون

ز یک آبخور گرگ با گوسپند

چو گیتی تویی فارغ از هر نهیب

چو گردون تویی ایمن از هر گزند

بگیری ، اگر رأی افتد ترا

خمیده فلک را بخم کمند

خلاف تو کاریست بس بازیان

وفاق تو شغلیست بس سودمند

بسا قلعه ها را که کردی خراب

بنوک سنان و بسم سمند

بسابی خرد باغیان را ، که داد

بهیجا زبان حسام تو پند

تو، ای مرد دانا ، نگویی مرا

کزین قصهٔ طوس و کاوس چند ؟

ندیدی مگر زخم تیغ ملک

بدشت سمرقند و صحرای جند ؟

یکی برگذر ، پس بچشم خرد

نگه کن بدین قلعه های بخند

در مکرمات و عطا باز کن

در حادثات و دواهی ببند

مبادا دلت از نوایب حزین

مبادا رخت از مصایب نژند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

ببادافره جاودان کردمند

به دوزخ بماند روانش نژند

عیوقی

فگنده به لولو بر از لاله بند

پراگنده بر سرو سیمین کمند

مشاهدهٔ بیش از ۴۳ مورد هم آهنگ دیگر از عیوقی
عسجدی

نه هم قیمت لعل باشد بلور

نه همرنگ گلنار باشد پژند

بپیچد دلم چون ز پیچه بتم

گشاید بر غم دلم پیچه بند

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عسجدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه