گنجور

 
وطواط

خسروا ، چرخ با عنایت تو

دل اهل هنر نیازارد

دست بر آسمان برد هر کو

پای در خدمت تو بفشارد

بنده روزی که پیش تو نبود

از حساب حیات نشمارد

بشنو این قطعه ، کز شنیدن او

طبع را سمع در نشاط آرد

هر که در نظم این سخن نگرد

بحری از نظم در بپندارد

شاد زی سال و مه ، که شادی تو

غم ابنای فضل نگذارد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

چون منی را فلک بیازارد

خردش بی خرد نینگارد

هر زمانی چو ریگ تشنه ترم

گرچه بر من چو ابر غم بارد

چون بیفسایدم چو مار غمی

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

ای که از بهر خدمت در تو

بست دولت میان و کام گذارد

پیش از آن کم زمانه آش کند

فضل کن سیدی فرست آن آرد

هر که از دیدن تو خرم نیست

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

خسروا ، چون تو آسمان نارد

خدمت و زمانه بگزارد

باد را هیبت تو بر بندد

کوه را حملهٔ تو بردارد

پای تو فروش محمدت سپرد

[...]

انوری

به خدایی که از شب تیره

روز روشن همی پدید آرد

بی‌قلم بر بساط آینه فام

صورت آفتاب بنگارد

کز غمت انوری ز آتش دل

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه