گنجور

 
وطواط

ای شمس دین و دولت ، ای صدر شرق و غرب

ای از همه خصال بدی گوهر تو پاک

احباب را ز مایدهٔ جود تو حیات

حساد را ز صاعقهٔ سهم تو هلاک

از عزم نافذ تو ربوده نفاذ باد

وز حزم ثابت تو گرفته ثبات خاک

دریا پیش بسطت جود تو چون شمر

گردون بجنب رفعت قدر تو چون مغاک

تو فرد عالمی و ندارد با تو خلق

در همت و بزرگی و اقبال اشتراک

همواره تا قرار زمین هست بر سمک

پیوسته تا جمال فلک هست از سماک

بادا ز دست حادثهٔ چرخ کینه کش

پیراهن حیات عدوی تو چاک چاک

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حکیم نزاری

بر ما گر اعتراض کند مدّعی چه باک

بر آستانِ دوست مقیمیم هم چو خاک

عین الیقین معاینه می بین و دور باش

هم چون من از وساوسِ تشبیه و اشتکاک

چنگال در مزن به گریبانِ ما گریز

[...]

قاسم انوار

رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه چاک

با دولت غم تو ز فکر جهان چه باک؟

بی باک می رود دل ما در ره فنا

چون شوق غالبست، چه اندیشه از هلاک؟

جان مست حیرتست، که حسنیست دلفریب

[...]

جامی

دل خون و جان فگار و جگرریش و سینه چاک

هم خود بگوی چون نکشم آه دردناک

بیمار پرسیی بکن ای یار مهربان

کافتاده ام ز هجر تو در بستر هلاک

آلوده کرد دامنم از خون دل سرشک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
بابافغانی

تا کی روم ز کوی تو غمگین و دردناک

در دیده آب گشته و بر رخ نشسته خاک

از خون غنچه ی دل احباب کن حذر

ای دامنت چو برگ گل نوشکفته پاک

پیش نسیم بسکه گریبان گشاده یی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه