ای شمس دین و دولت ، ای صدر شرق و غرب
ای از همه خصال بدی گوهر تو پاک
احباب را ز مایدهٔ جود تو حیات
حساد را ز صاعقهٔ سهم تو هلاک
از عزم نافذ تو ربوده نفاذ باد
وز حزم ثابت تو گرفته ثبات خاک
دریا پیش بسطت جود تو چون شمر
گردون بجنب رفعت قدر تو چون مغاک
تو فرد عالمی و ندارد با تو خلق
در همت و بزرگی و اقبال اشتراک
همواره تا قرار زمین هست بر سمک
پیوسته تا جمال فلک هست از سماک
بادا ز دست حادثهٔ چرخ کینه کش
پیراهن حیات عدوی تو چاک چاک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش شخصیت والا و ویژگیهای برجسته شخصی به نام شمس دین و دولت پرداخته است. شاعر او را به عنوان پیشوای شرق و غرب معرفی کرده و به پاکی او از خصال بد اشاره میکند. او را منبع حیات برای دوستان و نابودگر حسادتها میداند. ویژگیهای مثبت او مانند عزم و حزم باعث ثبات در جهان میشود. شاعر همچنین برتر بودن او را نسبت به دیگران در همت و بزرگی بیان کرده و به ادامه تاثیر او بر زمین و آسمان اشاره میکند. در نهایت، آرزو میکند که حوادث بد نتوانند به او آسیبی برسانند.
هوش مصنوعی: ای شمس دین و دولت، ای پیشوای شرق و غرب، تو از همه ویژگیهای ناپسند به دوری و سرشتت خالص و بیآلایش است.
هوش مصنوعی: دوستان از نعمت و بخشش تو زندگی میکنند و حسادت را با شدت و سختی تو از بین میبرند.
هوش مصنوعی: از قدرت و اراده قوی تو، اثر بادها تضعیف شده و از احتیاط و ثبات تو، استقامت و پایداری زمین گرفته شده است.
هوش مصنوعی: دریا در برابر سخاوت تو مانند یک قطره کوچک به نظر میرسد و عظمت موقعیت و شأن تو همچون درهای عمیق و بیانتهاست.
هوش مصنوعی: تو فردی در علم و دانش هستی و هیچکس در تلاش، عظمت و موفقیت با تو قابل مقایسه نیست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین پابرجاست و در آسمان ستارههایی مانند سماک (ستارهای در صورت فلکی کمال) وجود دارد، همواره و پیوسته زیبایی آسمان نیز باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: باشد که از حوادث زمان، دشمنیهای زندگی تو را تحت تأثیر قرار دهد و پیراهن حیاتت را پاره و آسیبدیده سازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دردا! که شد سلاله خاتون به زیر خاک
در حضرت خدای جهان برد جان پاک
بر ما گر اعتراض کند مدّعی چه باک
بر آستانِ دوست مقیمیم هم چو خاک
عین الیقین معاینه می بین و دور باش
هم چون من از وساوسِ تشبیه و اشتکاک
چنگال در مزن به گریبانِ ما گریز
[...]
رندیم و عاشقیم و جهان سوز و جامه چاک
با دولت غم تو ز فکر جهان چه باک؟
بی باک می رود دل ما در ره فنا
چون شوق غالبست، چه اندیشه از هلاک؟
جان مست حیرتست، که حسنیست دلفریب
[...]
دل خون و جان فگار و جگرریش و سینه چاک
هم خود بگوی چون نکشم آه دردناک
بیمار پرسیی بکن ای یار مهربان
کافتاده ام ز هجر تو در بستر هلاک
آلوده کرد دامنم از خون دل سرشک
[...]
تا کی روم ز کوی تو غمگین و دردناک
در دیده آب گشته و بر رخ نشسته خاک
از خون غنچه ی دل احباب کن حذر
ای دامنت چو برگ گل نوشکفته پاک
پیش نسیم بسکه گریبان گشاده یی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.