تاج دین ، در بسیط عالم نیست
بی ثنای تو هیچ دانایی
نه چو قدر تو هست گردونی
نه چو جود تو هست دریایی
اختران سپهر کی بینند
همچو رأی تو کار فرمایی؟
پست باشد بپیش همه تو
هر کجا چرخ راست بالایی
نیست با دانش و شجاعت تو
هیچ پیری و هیچ برنایی
گر فرستی بنزد این خادم
که چنو نیست نظم آرایی
باده ای از شراب خانهٔ خاص
خوشگواری ، نشاط افزایی
مدحتی گویدت ، که هر بینش
باشد آراسته چو دیبایی
چیست به زان ثنا ؟ که خوانندش
فضلای جهان بهر جایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره بلندی مقام و عظمت فردی است که بدون ثنای او هیچ دانشی وجود ندارد و هیچ چیزی به اندازهی او ارزشمند نیست. شاعر از نیکیها، بخششها و حکمت او ستایش میکند و اشاره میکند که هیچ قدرت یا دانش دیگری به پای او نمیرسد. در واقع، او محور عالم و برترین کارفرماست. شاعر همچنین از شراب خوشطعم و شادابکنندهای یاد میکند که این شخص خاص به خادم خود میبخشد. در نهایت، مدح و ستایش از او به گونهای مطرح میشود که همگان به فضایل او اذعان دارند.
هوش مصنوعی: تاج دین و ارجمندی در جهان بدون ستایش تو وجود ندارد و هیچ دانشمندی بدون اشاره به تو نمیتواند دانا باشد.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در دنیا به اندازهی ارزش و بزرگی تو وجود ندارد و هیچ دریایی به اندازهی بخشش و سخاوت تو گسترده نیست.
هوش مصنوعی: آسمان ستارهها چطور میتوانند رأی و نظر تو را ببینند و در کارهایت تأثیر بگذارند؟
هوش مصنوعی: ذلت و خوارگی در برابر دیگران برای تو مناسب است، زیرا هر جا که چرخ زندگی به درستی بچرخد، تو بالاتر از همه خواهی بود.
هوش مصنوعی: از دانش و شجاعت تو، نه پیری وجود دارد و نه قوتی از جوانی.
هوش مصنوعی: اگر به این خادم نزدیک شوی، متوجه میشوی که هیچ نظمی در این داستان وجود ندارد.
هوش مصنوعی: شراب خوشطعم و نشاط آور از خانهای خاص که دل را شاد میکند.
هوش مصنوعی: ستایشی برای تو میگوید که هر دیدگاهی باید آراسته و زیبا همچون یک دیبا باشد.
هوش مصنوعی: چه چیز بهتر از ستایش وجود دارد؟ که اهل فضل و دانش در هر مکان و زمانی به آن توجه میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این دو شغل برید و عرض به تو
یافته خرمی و زیبایی
روی این را همه بیفروزی
صدر آن را همه بیارایی
چون پدید آمدی تو بر هر کس
[...]
چند پویی به گرد عالم چند؟
چند کوبی طریق پویایی؟
تا کی از بهر قوت و شهوت نفس
همچو کاسانه مینیاسایی؟
چون بدان شهر جان فرود آیی
زین همه دردسر بیاسایی
خسروا، از کمال دانایی
روی دولت همی بیارایی
گاه مال زمین همی بخشی
گاه فرق فلک همی سایی
حرب جویان نهان شوند از بیم
[...]
این همه چابکیّ و زیبایی
این چنین از کجا همیآیی
چون مه چارده به نیکویی
چون بت آزری به زیبایی
مه نخوانم تو را معاذالله
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.