گنجور

 
وطواط

تاج دین ، در بسیط عالم نیست

بی ثنای تو هیچ دانایی

نه چو قدر تو هست گردونی

نه چو جود تو هست دریایی

اختران سپهر کی بینند

همچو رأی تو کار فرمایی؟

پست باشد بپیش همه تو

هر کجا چرخ راست بالایی

نیست با دانش و شجاعت تو

هیچ پیری و هیچ برنایی

گر فرستی بنزد این خادم

که چنو نیست نظم آرایی

باده ای از شراب خانهٔ خاص

خوشگواری ، نشاط افزایی

مدحتی گویدت ، که هر بینش

باشد آراسته چو دیبایی

چیست به زان ثنا ؟ که خوانندش

فضلای جهان بهر جایی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

این دو شغل برید و عرض به تو

یافته خرمی و زیبایی

روی این را همه بیفروزی

صدر آن را همه بیارایی

چون پدید آمدی تو بر هر کس

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
عمعق بخاری

چند پویی به گرد عالم چند؟

چند کوبی طریق پویایی؟

تا کی از بهر قوت و شهوت نفس

همچو کاسانه می‌نیاسایی؟

وطواط

خسروا، از کمال دانایی

روی دولت همی بیارایی

گاه مال زمین همی ‌بخشی

گاه فرق فلک همی سایی

حرب جویان نهان شوند از بیم

[...]

انوری

این همه چابکیّ و زیبایی

این چنین از کجا همی‌آیی

چون مه چارده به نیکویی

چون بت آزری به زیبایی

مه نخوانم تو را معاذالله

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه