گنجور

 
اقبال لاهوری بیدل دهلوی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها اقبال لاهوری مصرع یا بیتی از بیدل دهلوی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۷ - زمزمهٔ انجم :: بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۲

    اقبال لاهوری (بیت ۴): صدق و صفاست زندگی نشو و نماست زندگی - «تا ابد از ازل بتاز ملک خداست زندگی»

    بیدل دهلوی (بیت ۸): یک دو نفس خیال باز، رشتهٔ شوق‌ کن دراز - تا ابد از ازل بتاز ملک خداست زندگی



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۵۳ - مرا فرمود پیر نکته دانی:مرا فرمود پیر نکته دانی - هر امروز تو از فردا پیام است

    اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۹۹ - تو گوئی طایر ما زیر دام است:تو گوئی طایر ما زیر دام است - پریدن بر پر و بالش حرام است

    اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۰۲ - جهان ما که جز انگاره ئی نیست:جهان ما که جز انگاره ئی نیست - اسیر انقلاب صبح و شام است

    اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۱۸ - دوام ما ز سوز ناتمام است:دوام ما ز سوز ناتمام است - چو ماهی جز تپش بر ما حرام است

    اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۶۹ - هنوز این چرخ نیلی کج خرام است:هنوز این چرخ نیلی کج خرام است - هنوز این کاروان دور از مقام است

    اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۵۸ - ترا اندر بیابانی مقام است:ترا اندر بیابانی مقام است - که شامش چون سحر آئینه فام است

    اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۶۷ - مسلمان از خودی مرد تمام است:مسلمان از خودی مرد تمام است - بخاکش تا خودی میرد غلام است

    اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۷۹ - میان امتان والا مقام است:میان امتان والا مقام است - که آن امت دو گیتی را امام است

    اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۳۶ - هنوز اندر جهان دم غلام است:هنوز اندر جهاندم غلام است - نظامش خام و کارش ناتمام است

    اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۴۳ - حریف ضرب او مرد تمام است:حریف ضرب او مرد تمام است - کهنتش نسب والامقام است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸:اگر می نیست جمعیت‌کدام است - کمند وحدت اینجا دور جام است


  2. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۸۸ - کسی کو درد پنهانی ندارد:کسی کو درد پنهانی ندارد - تنی دارد ولی جانی ندارد

    اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۷۶ - دل تو داغ پنهانی ندارد:دل تو داغ پنهانی ندارد - تب و تاب مسلمانی ندارد


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۷:دل از وسعت اگر شانی ندارد - بیابان هم بیابانی ندارد

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲۸:عدم زین بیش برهانی ندارد - وجوب است آنچه امکانی ندارد


  3. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۹۷ - دل بیباک را ضرغام رنگ است:دل بیباک را ضرغام رنگ است - دل ترسنده را آهو پلنگ است

    اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۴۸ - عجم بحریست ناپیدا کناری:عجم بحریست ناپیدا کناری - که در وی گوهر الماس رنگ است

    اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۹۵ - به ضرب تیشه بشکن بیستون را:به ضرب تیشه بشکن بیستون را - که فرصت اندک و گردون دو رنگ است

    اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۵۱ - بدست من همان دیرینه چنگ است:بدست من همان دیرینه چنگ است - درونش ناله های رنگ رنگ است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:نه منزل بی‌نشان، نی جاده تنگ است - به ‌راهت پای‌ خواب ‌آلوده سنگ است


  4. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۶۰ - بحرف اندر نگیری لامکانرا:بحرف اندر نگیری لامکانرا - درون خود نگر این نکته پیداست

    اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۲۲ - درن شبها خروش صبح فرداست:درن شبها خروش صبح فرداست - که روشن از تجلیهای سیناست

    اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۶۳ - ادب پیرایه نادان و داناست:ادب پیرایه نادان و داناست - خوشنکو از ادب خود را بیاراست

    اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۵۳ - فقیرم ساز و سامانم نگاهی است:فقیرم ساز و سامانم نگاهی است - به چشمم کوه یاران برگ کاهی است

    اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۸۵ - نه هرکس خود گردهم خود گد از است:نه هرکس خود گردهم خود گد از است - نه هرکس مست ناز اندر نیاز است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸:ز آهم نخل حسرت شعله بالاست - چراغ مرده را آتش مسیحاست


  5. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۶۵ - گل نخستین:هنوز همنفسی در چمن نمی‌بینم - بهار می‌رسد و من گل نخستینم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹۲:ادب سرشتهٔ عجزم مپرس از آیینم - به پا چو آبله فرسودنست تسکینم


  6. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۲ - حیات جاوید:گمان مبر که به پایان رسید کار مغان - هزار بادهٔ ناخورده در رگ تاک است

    اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۷۷ - فرشته گرچه برون از طلسم افلاک است:فرشته گرچه برون از طلسم افلاک است - نگاه او بتماشای این کف خاک است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳:حذر ز راه محبت که پر خطرناک است - تو مشت خار ضعیفی و شعله بی‌باک است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴:میی‌که شوخی رنگش جنون افلاک است - به خاتم قدح ما نگین ادراک است


  7. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۰۰ - الملک ﷲ:طارق چو بر کناررهٔ اندلس سفینه سوخت - گفتند کار تو به نگاه خرد خطاست


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴:عشرت‌فروز انجمن هستی‌ام حیاست - چون شبنم گلم‌، عرق آیینهٔ بقاست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹:گردی ز خویش رفتن ما هیچ برنخاست - چون گل درای قافلهٔ رنگ بیصداست


  8. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۱۰ - به مبلغ اسلام در فرنگستان:زمانه باز برافروخت آتش نمرود - که آشکار شود جوهر مسلمانی


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۷:درین حدیقه‌ نه‌ای قدردان حیرانی - به شوخی مژه ترسم ورق بگردانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۸:ز بسکه‌کرد قصور نگاه مژگانی - به خود شناسی ما ختم شد خدا دانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۰:ز دستگاه مبر زحمت گرانجانی - مکش روانی از آب ‌گهر به غلتانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۵:مباش سایه صفت مردهٔ تن آسانی - دلت فسرده مبادا به خود فرومانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۶:نشد حجاب خیالم غبار جسمانی - حباب رانه ز پیراهن است عریانی


  9. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۲۹ - بیار باده که گردون بکام ما گردید:بیار باده که گردون بکام ما گردید - مثال غنچه نواها ز شاخسار دمید


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۲:گذشت عمر به لرزیدنم ز بیم و امید - قضا نوشت‌ مگر سرخطم‌ به‌ سایهٔ بید


  10. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۳۲ - ز خاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست:ز خاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست - تجلی دگری در خور تقاضا نیست

    اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۳۹ - نوای حلاج:ز خاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست - تجلی دگری در خور تقاضا نیست


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۸:بیاکه هیچ بهاری به حسرت ما نیست - شکسته رنگی امید بی‌تماشا نیست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۹:تومست وهم ودرین بزم بوی صهبا نیست - هنوزجزبه دل سنگ جای مینا نیست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۱:نیاز نامهٔ ما عرض سجده عنوانیست - ز خامه آنچه برون ریخت نقش پیشانیست


  11. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۴۵ - گریهٔ ما بی اثر ناله ما نارساست:گریهٔ ما بی اثر ناله ما نارساست - حاصل این سوز و ساز یک دل خونین نواست


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰:سایهٔ دستی اگر ضامن احوال ماست - خاک ره بیکسی‌ست ‌کز سر ما برنخاست


  12. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۴۹ - تب و تاب بتکدهٔ عجم نرسد به سوز و گداز من:تب و تاب بتکدهٔ عجم نرسد به سوز و گداز من - که به یک نگاه محمد عربی گرفت حجاز من


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲۶:تب وتاب اشک چکیده‌ام‌که رسد به معنی راز من - زشکست شیشهٔ دل مگر شنوی حدیث‌گداز من


  13. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۵۳ - بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است:بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است - عروس لاله سراپا کرشمه و ناز است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲:نسیم‌گل به خموشی ترانه‌پرداز است - که موج رنگ‌گل این چمن رگ ساز است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:ز شور حیرت من گوش‌ عالمی باز است - نگه به پردهٔ چشمم هجوم آواز است


  14. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۵۹ - شعله در آغوش دارد عشق بی پروای من:شعله در آغوش دارد عشق بی پروای من - بر نخیزد یک شرار از حکمت نازای من


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۶:در جنون جوش سویدا تنگ دارد جای من - چشم آهو سایه افکنده‌ست بر صحرای من

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۲:بعد مردن گر همین داغست وحشت‌زای من - خاک هم خالی در آتش می‌نماید جای من

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۳:چون‌گهر هر چند بر دریا تند غوغای من - در نم یک چشم سر غرق‌ست سرتا پای من

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۴:در خور گل‌ کردن فقرست استغنای من - نیست جز دست تهی صفر غرورافزای من

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۵:دهر، توفان دارد از طبع جنون پیمای من - قلقلی دزدیده است این بحر از مینای من

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۷:گرد وحشت بسکه بر هم چیده است اجزای من - رفتن رنگی تواندکرد خالی جای من


  15. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۲ - جمعیت الاقوام:بَرفُتَد تا روشِ رزم درین بزم کهن - دردمندان جهان طرح نو انداخته‌اند


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۰:پی تحقیق کسانی که گرو تاخته‌اند - همه چون صبح به خمیازه نفس باخته‌اند

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۱:در بساطی که دم تیغ ادب آخته‌اند - بی‌نیازان سر و گردن به خم افراخته‌اند


  16. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۴ - فلسفه و سیاست:فلسفی را با سیاست دان بیک میزان مسنج - چشم آن خورشید کوری دیدهٔ این بی نمی


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۴:دیده‌ای داریم محو انتظار مقدمی - یارب این آیینه را زان ‌گل حضور شبنمی


  17. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۷۶ - میخانهٔ فرنگ:یاد ایامی که بودم در خمستان فرنگ - جام او روشنتر از آئینهٔ اسکندر است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸:تا نفس باقی است دردل ر‌نگ‌کلفت مضمراست - آب این آیینه‌ها یکسرکدورت‌پرور است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۹:خاک غربت‌کیمیای مردم نیک اختر است - قطره درگرد یتیمی خشک چون شدگوهراست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:خاموشی‌ام جنونکدهٔ شور محشر است - آغوش حیرت نفسم ناله‌پرور است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱:در تپش‌آباد دهر حیرت دل لنگر است - مرکز دور محیط آب رخ‌گوهر است


  18. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۸۷ - ):کلک را ناله از تهی مغزی است - قلم سرمه را صریری نیست


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:غفلت از عاقبت عقوبت‌زاست - سیلی انجام بیخبر ز قفاست


  19. اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۹۱ - ):ای برادر من ترا از زندگی دادم نشان - خواب را مرگ سبک دان مرگ را خواب گران


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۲:آخر از بار تعلق‌های اسباب جهان - عبرتی بستیم بر دوش نگاه ناتوان

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۴:بسته‌ام چشم امید از الفت اهل جهان - کرده‌ام پیدا چوگوهر در دل دریا کران

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۵:بعد مردن از غبارم‌ کیست تا یابد نشان - نقش پای موج هم با موج می‌باشد روان

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۹:سخت جانی هرکجا آید به عرض امتحان - مغز ما را چون صدف خواهد برآورد استخوان

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰۰:صورت اظهار معنی نیست محتاج بیان - ای دلت آیینه عرض جوهرت دارد زبان


  20. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۲۲ - یا مسلمان را مده فرمان که جان بر کف بنه:یا مسلمان را مده فرمان که جان بر کف بنه - یا درین فرسوده پیکر تازه جانی آفرین


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۶:ای اثرهای خرامت چشم حیران درکمین - هرکجا پا می‌نهی آیینه می‌بوسد زمین

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۸:بی‌سراغی نیست ‌گرد هستی وحشت ‌کمین - نقش پای جلوه‌ای داریم در خط جبین

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۰:نیست ممکن واژگونیهای طالع بیش ازین - سرنوشت ماست نام دیگران ‌همچون نگین


  21. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۲۳ - عقل هم عشق است و از ذوق نگه بیگانه نیست:عقل هم عشق است و از ذوق نگه بیگانه نیست - لیکن این بیچاره را آن جرأت رندانه نیست


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۰:هیچکس جز یأس‌، غمخوار من دیوانه نیست - بر چراغ داغ غیر از سوختن پروانه نیست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۲:این‌زمان یک طالب‌مستی درین میخانه نیست - آنکه‌گرد باده‌گردد جز خط پیمانه نیست

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۳:محرم حسن ازل اندیشهٔ بیگانه نیست - رنگ می‌گردد به‌گرد شمع ما پروانه نیست


  22. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۳۱ - نه در اندیشهٔ من کار زار کفر و ایمانی:نه در اندیشهٔ من کار زار کفر و ایمانی - نه در جان غم اندوزم هوای باغ رضوانی


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۱:به دل دارم چو شمع از شعله‌های آه سامانی - مرتب کرده‌ام از مصرع برجسته دیوانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۳:به عزم بسملم تیغ‌ که دارد میل عریانی - که در خونم قیامت می‌کند ناز گل افشانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۴:تبسم قابل چاکی نشد ناموس عریانی - خجل کرد آخر از روی جنونم بی‌گریبانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۵:تنش را پیرهن چون‌گل دمید افسون عریانی - قبای لاله‌گون افزود بر رنگش درخشانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۶:در آن محفل ‌که الفت قابل زانوست پیشانی - گریبان دامنیها دارد و دامن گریبانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۹:ز پیراهن برون آ، بی شکوهی نیست عریانی - جنون کن تا حبابی را لباس بحر پوشانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۱:ز عریانی جنون ما نشد مغرور سامانی - توان دست از دو عالم برد اگر باشد گریبانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۲:شهیدان وفا را درس دیداری ست پنهانی - سواد حیرتی دارد بیاض چشم قربانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۴:قدح پیمای زخمم در هوای آب پیکانی - به طبع آرزویم‌، تر دماغی کرده توفانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۷:نمی‌باشد چو من در کسوت تجرید عریانی - که سر تا پا به رنگ سوزنم چشمی و مژگانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۸:نمی‌دانم ز گلزارش چه گل چیده‌ست حیرانی - به چشمم می‌کند موج پر طاووس مژگانی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۹:نمی‌گنجم به عالم بسکه از خود گشته‌ام فانی - حبابم را لباس بحرتنگ آمد به عریانی


  23. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۵۴ - بحرفی می توان گفتن تمنای جهانی را:بحرفی می توان گفتن تمنای جهانی را - من از ذوق حضوری طول دادم داستانی را

    اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۲۱ - در این صحرا گذر افتاد شاید کاروانی را:در این صحرا گذر افتاد شاید کاروانی را - پس از مدت شنیدم نغمه های ساربانی را


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:به‌هستی انقطاعی نیست از سر سرگرانی را - نفس باشد رگ خواب پریشان زندگانی را

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:فسون جاه عذر لنگ سازد پرفشانی را - به غلتانی رساند آب درگوهر روانی را


  24. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۵۷ - به فغان نه لب گشودم که فغان اثر ندارد:به فغان نه لب گشودم که فغان اثر ندارد - غم دل نگفته بهتر همه کس جگر ندارد


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۰:چه بلاست اینکه پیری ز فنا خبر ندارد - سر ما نگون شد اما ته پا نظر ندارد


  25. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۹۱ - انقلاب! ای انقلاب!:خواجه از خون رگ مزدور سازد لعل ناب - از جفای دهخدایان کشت دهقانان خراب


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:بس‌که دارد برق تیغت درگذشتنها شتاب - رنگ نخجیر تو می‌گردد ز پهلوی‌کباب

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸:تا از آن پای نگارین بوسه‌ای‌کرد انتخاب - جام در موج شفق زد حلقهٔ چشم رکاب

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹:تا نمی‌دزدد غبار غفلت هستی خطاب - بایدم از شرم این خاک پریشان‌گشت آب

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:می‌دهد دل را نفس آخر به سیل اضطراب - خانهٔ آیینه‌ای داریم و می‌ گردد خراب

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۴:می‌کنم‌گاهی به یاد مستی چشمت شتاب - تا قیامت می‌روم در سایهٔ مژگان به خواب


  26. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۹۵ - برون زین گنبد در بسته پیدا کرده ام راهی:برون زین گنبد در بسته پیدا کرده ام راهی - که از اندیشه برتر می پرد آه سحر گاهی


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۳:به طبع مقبلان یارب‌کدورت را مده راهی - براین ‌آیینه‌ها مپسند زنگ تهمت آهی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۵:در دل زد خیال پرتو مهرت سحرگاهی - چراغان فلک چون صبح کردم خامش از آهی


  27. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۹۶ - گنه‌کار غیورم مزد بی‌خدمت نمی‌گیرم:گنه‌کار غیورم مزد بی‌خدمت نمی‌گیرم - از آن داغم که بر تقدیر او بستند تقصیرم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۸:چه نیرنگست یارب در تماشاگاه تسخیرم - که آواز پر طاووس می‌آید به زنجیرم

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۰:نمی‌باشد تهی یک پرده از آهنگ تسخیرم - زهستی تا عدم پیچیده است آواز زنجیرم


  28. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۰۲ - عشق اندر جستجو افتاد آدم حاصل است:عشق اندر جستجو افتاد آدم حاصل است - جلوهٔ او آشکار از پردهٔ آب و گل است


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲:بس که ساز این بساط آشفتگی‌های دل است - بی‌شکست شیشه امید چراغان مشکل است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴:الفت تن باعث فکر پریشان دل است - دانه صاحب ریشه از آمیزش آب وگل است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۵:بس که دشت از نقش پای لیلی ما پرگل است - گردباد از شور مجنون آشیان بلبل است

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۶:عالم ایجاد عشرتخانهٔ جزو و کل است - در بهار رنگ هر جا چشم واگردد گل است


  29. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۰۳ - بیا که خاوریان نقش تازه‌ای بستند:بیا که خاوریان نقش تازه‌ای بستند - دگر مرو به طواف بتی که بشکستند


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵۹:سبکروان‌که به وحشت میان جان بستند - چو ناله سوخت نفس با نگاه پیوستند

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۰:گذشتگان‌که ز تشویش ما و من رستند - مقیم عالم نازند هر کجا هستند

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۱:مصوران به هزار انفعال پیوستند - که طرهٔ تو کشیدند و خامه نشکستند


  30. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۱۴ - قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند:قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند - ز شاه باج ستانند و خرقه می پوشند


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۸:جماعتی‌که نظرباز آن بر و دوشند - به جنبش مژه عرض هزارآغوشند

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹۹:مبصّران حقیقت‌ که سر به سر هوشند - به رنگ چشمهٔ آیینه فارغ از جوشند


  31. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۱۷ - خودی را مردم‌آمیزی دلیل نارسایی‌ها:خودی را مردم‌آمیزی دلیل نارسایی‌ها - تو ای درد آشنا بیگانه شو از آشنایی‌ها


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:به داغ غربتم واسوخت آخر خودنمایی‌ها - برآورد از دلم چون ناله اظهار رسایی‌ها


  32. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۱۸ - چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما:چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما - ای جوانان عجم جان من و جان شما


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:ای جگرها داغدا‌ر شوق پیکان شما - چاکهای دل نیام تیغ مژگان شما

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:شور صد صحرا جنون‌گرد نمکدان شما - ای قیامث صبح‌خیز لعل خندان شما

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:ای همه آیات قدرت ظاهر از شان شما - کارهای مشکل آفاق آسان شما


  33. اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۳۳ - ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ:ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ - در من نگر که میدهم از زندگی سراغ


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶۹:نازد به عشق غازهٔ حسن جنون دماغ - پروانه است جوهر آیینهٔ چراغ


  34. اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۶۰ - غزل زنده رود:به آدمی نرسیدی ، خدا چه می‌جویی - ز خود گریخته‌ای آشنا چه می‌جویی


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۶:به عجز کوش ز نشو و نما چه می‌جویی - به خاک ریشهٔ توست از هوا چه می‌جویی

    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۷:چو محو عشق شدی رهنما چه می‌جویی - به بحر غوطه زدی ناخدا چه می‌جویی


  35. اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۱۶ - نه با ملا نه با صوفی نشینم:نه با ملا نه با صوفی نشینم - تو میدانی که من آنم ، نه اینم


    بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۹:شرار کاغذ فرصت کمینم - چراغان نگاه واپسینم