گنجور

 
بیدل دهلوی

مباش سایه صفت مردهٔ تن آسانی

دلت فسرده مبادا به خود فرومانی

فریب حاصل جمعیتی به مزرع وهم

چو خوشه از گره‌ کاکل پریشانی

چو گل مباش هوس غرهٔ فسون طرب

هجوم زخم دل است اینکه خنده می‌خوانی

جنون مفلس ما عالمی دگر دارد

ز برگ و ساز مگو ناله‌ای‌ست عریانی

خیال ما و منت سخت‌ کلفت انگیز است

ز شرم آب شوی‌ کاین غبار بنشانی

به فکر خویش نرفتی و رفت فرصت عمر

کنون مگر لب ‌گورت ‌کند گریبانی

اگر امید خراب بنای بی‌خللی‌ست

عمارتی نتوان یافت به ز ویرانی

غبار ناشده زین دامگاه رستن نیست

چو آب در قفس‌ گوهریم زندانی

به دیده هر چه‌ کند جلوه از خزان بهار

همان چون آینه از ماست رنگ‌ گردانی

به داغ کلفت بی‌رونقی گداخته‌ایم

چراغ انجمن مامدان شبستانی

به هیچ جیب قبول سر سلامت نیست

شکست ‌کو که‌ کند رنگ نیز دامانی

به خلوتی ‌که حیا پرور است شوخی حسن

ز چشم آینه بیرون نشست حیرانی

حریف خلوت آن جلوه بودن آسان نیست

نهفته‌اند نگاهی به چشم قربانی

ز فرق تا قدمم صرف سجده شد بیدل

چو خامه رفته‌ام از خود به سعی پیشانی

 
 
 
رودکی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟

برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟

که: حیف باشد روح القدس به سگبانی

به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

قطران تبریزی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی

برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم

که حیف باشد روح القدس بسگبانی

بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

امیر معزی

مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی

مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی

سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی

که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی

معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی

بکار من چو سر زلف تو پریشانی

کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان

که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی

بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟

[...]

قوامی رازی

به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی

که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی

چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش

اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی

غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه