مباش سایه صفت مردهٔ تن آسانی
دلت فسرده مبادا به خود فرومانی
فریب حاصل جمعیتی به مزرع وهم
چو خوشه از گره کاکل پریشانی
چو گل مباش هوس غرهٔ فسون طرب
هجوم زخم دل است اینکه خنده میخوانی
جنون مفلس ما عالمی دگر دارد
ز برگ و ساز مگو نالهایست عریانی
خیال ما و منت سخت کلفت انگیز است
ز شرم آب شوی کاین غبار بنشانی
به فکر خویش نرفتی و رفت فرصت عمر
کنون مگر لب گورت کند گریبانی
اگر امید خراب بنای بیخللیست
عمارتی نتوان یافت به ز ویرانی
غبار ناشده زین دامگاه رستن نیست
چو آب در قفس گوهریم زندانی
به دیده هر چه کند جلوه از خزان بهار
همان چون آینه از ماست رنگ گردانی
به داغ کلفت بیرونقی گداختهایم
چراغ انجمن مامدان شبستانی
به هیچ جیب قبول سر سلامت نیست
شکست کو که کند رنگ نیز دامانی
به خلوتی که حیا پرور است شوخی حسن
ز چشم آینه بیرون نشست حیرانی
حریف خلوت آن جلوه بودن آسان نیست
نهفتهاند نگاهی به چشم قربانی
ز فرق تا قدمم صرف سجده شد بیدل
چو خامه رفتهام از خود به سعی پیشانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی زندگی و احساسات انسانی میپردازد و به ناچاریها و چالشهای زندگی اشاره میکند. او به فردی که در زندگی راحت طلبی کرده و بر خود سخت میگیرد، هشدار میدهد که دلش را غمگین نکند و به گمراهیها و فریبها دقت کند. شاعر به زیباییهای ظاهری و شادیهای زودگذر نیز انتقاد میکند و نشان میدهد که خنده و شادی ممکن است پشت زخمها و دردهای عمیق پنهان شده باشد. در نهایت، او به اهمیت زمان و فرصتها اشاره میکند و میگوید اگر انسان از فرصتهای زندگی بهره نگیرد، در نهایت جز حسرت و ویرانی چیزی عایدش نخواهد شد. به طور کلی، شعر تأملی بر زندگی، احساسات و توجه به واقعیتهای درونی است.
هوش مصنوعی: مواظب باش که مانند مردهای که راحتطلب است، سایهنشین نشوی. دل تو نباید افسرده باشد و مبادا به خودت اجازه دهی که به این حال عادت کنی.
هوش مصنوعی: فریب یک جمعیت به معنای تجمع در یک مکان، شبیه خوشهای از گندم در مزرعه است که به وسیله افکار تودرتو و آشفته کاری میشود.
هوش مصنوعی: مثل گل نباش که به فریب و وسوسهی شادی دل خوش کند؛ چرا که این خنده در واقع نشانهی زخم دل است.
هوش مصنوعی: دیوانگی بدون ثروت ما دنیای دیگری دارد؛ این ناله که میکنی، عریانی و خالی از هر درخت و ساز و برگی است.
هوش مصنوعی: افکار و آرزوهای ما بسیار پیچیده و دشوار هستند، تا حدی که احساس شرم میکنیم از اینکه آب بر روی این غبار بریزیم و آن را تمیز کنیم.
هوش مصنوعی: به خودت توجه نکردی و زمان عمر از دست رفت، حالا فقط امیدی مانده که در نزدیکی مرگ، به این موضوع فکر کنی.
هوش مصنوعی: اگر امیدی داریم که بهطور مداوم و بدون اشکال برقرار باشد، نمیتوانیم بنایی محکم و کامل پیدا کنیم که بر خرابیها بنا شده باشد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از این دامگاه رهایی یابد، همانطور که آب در قفس نمیتواند آزاد باشد.
هوش مصنوعی: هر آنچه در چهره دیده شود، مانند زیبایی بهار در دل خزان، مشابه تغییر رنگی است که آینه به وسیله ماست به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: ما با درد و رنج زیاد شکوفایی و روشنی مجالس مخصوص زنان را به وجود آوردهایم.
هوش مصنوعی: در زندگی هیچ ایمنی و اطمینانی وجود ندارد و انسان ممکن است در معرض مشکلات و آسیبها قرار گیرد، مانند اینکه چه کسی میتواند از عیبها و خطرات دور بماند.
هوش مصنوعی: در مکانی که حیا و شرم حاکم است، زیبایی و جذابیت از چشم آینه خارج شده و باعث ایجاد حیرت و اضطراب شده است.
هوش مصنوعی: دیدن جلوههای زیبایی که در خلوت و تنهایی بروز میکنند، کار آسانی نیست. این زیباییها به گونهای پنهان هستند که فقط با نگاهی به چشمان کسی که به آنها دل باخته، میتوان به آنها دست یافت.
هوش مصنوعی: از سر تا پای من سجده کرده است، بیدل. مثل قلمی که از خود رفته، من نیز به تلاش و سعی در پیشانیام ادامه میدهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.