پی تحقیق کسانی که گرو تاختهاند
همه چون صبح به خمیازه نفس باختهاند
عاجزیکسبکمال استکه یکسر چو هلال
تیغبازان تعین سپر نداختهاند
حسن خورشید ازل در نظراما چه علاج
سایهها آینه از زنگ نپرداختهاند
علمی کوکه هوس گردن ناز افرازد
بسملی چند به حیرت مژه افراختهاند
راحت و وضع تکلف چه خیال است اینجا
مفت جمعی که به بیساختگی ساختهاند
کم نشد شور طلب ازکف خاکستر ما
وصلجوبان فنا، همقفس فاختهاند
از اسیران وفا جرات پرواز مخواه
پر ما جمله برون قفس انداختهاند
آستینها همه دست است به قدرتگه لاف
خودسران تیغ نیامی به هوا آختهاند
قدردانی چه خیال است در ابنای زمان
بیدل اینها همه از عالم نشناختهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در بساطی که دم تیغ ادب آختهاند
بینیازان سر و گردن به خم افراختهاند
نه فلک را به خود افتادهسر وکار جدال
عرصه خالی و ز حیرت سپر انداختهاند
در مقامیکه دل و دیده و دیدار یکیست
[...]
بر فتد تا روش رزم درین بزم کهن
دردمندان جهان طرح نو انداختهاند
من ازین بیش ندانم که کفن دزدی چند
بهر تقسیم قبور انجمنی ساختهاند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.