گنجور

 
بیدل دهلوی

ز عریانی جنون ما نشد مغرور سامانی

توان دست از دو عالم برد اگر باشد گریبانی

مگر از خود روم تا اشکی وآهی به موج آید

که چون شبنم نی‌ام سر تا قدم جز چشم حیرانی

چه سان زبر فلک عرض بلندیها دهد همت

که از کوتاهی این خیمه نتوان چید دامانی

ندانم از کدامین‌ کوچه خیزد گرد من یا رب

نوای شوقم و گم کرده‌ام ره در نیستانی

تبسم جلوه‌ای چون صبح بگذشت ازکنار من

سراپایم نهان گردید در گرد نمکدانی

ز سوز دل تجلی منظر برقی‌ست هر عضوم

چو مجمر دارم از یک شعله سامان چراغانی

ز قرب سایهٔ من می‌گدازد زهرهٔ راحت

تبی در استخوان دارم چو شیری در نیستانی

چنین‌ کز هر بن مو انتظار چشم یعقوبم

پس از مردن تواند ریخت خاکم رنگ‌ کنعانی

به زلف او شکست آمادهٔ حسرت دلی دارم

که عمری شد شکن می‌پرورد در سنبلستانی

به اسباب تعلق جمع نتوان یافت آسودن

دو عالم محو گردد تا رسد مژگان به مژگانی

هیولی ماند دهر و نقشی از پیکر نبست آخر

ز لفظ این معما برنیامد نام انسانی

اگر بیدل چوگل پایم ز دامن برنمی‌آید

ندارد کوتهی دست من از سیر گریبانی

 
 
 
رودکی

ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی

به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟

قطران تبریزی

ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی

به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی

شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری

تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟

اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

نگارا ماه‌ گردونی سوارا سرو بستانی

دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی

اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه‌ گردونی

وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی

به آن زلفین شورانگیز مشک‌ اندوده زنجیری

[...]

سنایی

مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی

ازین آیین بی‌دینان پشیمانی پشیمانی

مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی

دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی

فرو شد آفتاب دین برآمد روز بی‌دینان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی

به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی

غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر

تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟

نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه