گنجور

 
اقبال لاهوری

ز خاک خویش طلب آتشی که پیدا نیست

تجلی دگری در خور تقاضا نیست

به ملک جم ندهم مصرع نظیری را

«کسی که کشته نشد از قبیلهٔ ما نیست»

اگرچه عقل فسون پیشه لشکری انگیخت

تو دل گرفته نباشی که عشق تنها نیست

تو ره شناس نئی وز مقام بیخبری

چه نغمه ایست که در بربط سلیمی نیست

نظر بخویش چنان بسته ام که جلوهٔ دوست

جهان گرفت و مرا فرصت تماشا نیست

بیا که غلغله در شهر دلبران فکنیم

جنون زنده دلان هرزه گرد صحرا نیست

ز قید و صید نهنگان حکایتی آور

مگو که زورق ما روشناس دریا نیست

مرید همت آن رهروم که پا نگذاشت

به جاده ئی که درو کوه و دشت و دریا نیست

شریک حلقهٔ رندان باده پیما باش

حذر ز بیعت پیری که مرد غوغا نیست

برهنه حرف نگفتن کمال گویائیست

حدیث خلوتیان جز به رمز و ایما نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نظیری نیشابوری

گریزد از صف ما هر که مرد غوغا نیست

کسی که کشته نشد از قبیله ما نیست

اقبال لاهوری

همین شعر » بیت ۲

به ملک جم ندهم مصرع نظیری را

«کسی که کشته نشد از قبیلهٔ ما نیست»

انوری

ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل

که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست

به حسن ظاهر و باطن مسلمت نکنند

که این دو هم ز صفتهای روح حیوانیست

وگر تو گویی نطقست مر مرا گویم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

بزرگوارا دانی که نه ز تقصیرست

اگر دعا گو بر درگه تو پیدا نیست

ز روی ظاهر و صورت رهی گر آنجا نیست

رواست؛ زانکه بصورت رهی گرانجا نیست

مجد همگر

تو را چو در همه عالم به حسن یکتانیست

ازان به حال منت هیچگونه پروا نیست

تو را به ماه درخشنده نسبتی نکنم

که ماه را رخ گلگون و چشم شهلا نیست

غریب نیست که روی تورشک خورشید است

[...]

سعدی

شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد

حلال باد خراجش که مزد چوپانیست

وگر نه راعی خلق است زهرمارش باد

که هر چه می‌خورد او جزیت مسلمانیست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
ابن یمین

بحسن روی تو خورشید عالم آرانیست

بلطف رسته دندان تو ثریا نیست

توئی چو سرو ولی سرو ماهرخ نبود

توئی چو ماه ولی ماه سرو بالا نیست

ز جان غلام قد همچو سرو آزادت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه