گنجور

 
اقبال لاهوری

یا مسلمان را مده فرمان که جان بر کف بنه

یا درین فرسوده پیکر تازه جانی آفرین

یا چنان کن یا چنین

یا برهمن را بفرما نو خداوندی تراش

یا خود اندر سینهٔ زناریان خلوت گزین

یا چنان کن یا چنین

یا دگر آدم که از ابلیس باشد کمترک

یا دگر ابلیس بهر امتحان عقل و دین

یا چنان کن یا چنین

یا جهانی تازه ئی یا امتحانی تازه ئی

می کنی تا چند با ما آنچه کردی پیش ازین

یا چنان کن یا چنین

فقر بخشی؟ باشکوه خسرو پرویز بخش

یا عطا فرما خرد با فطرت روح الامین

یا چنان کن یا چنین

یا بکش در سینهٔ من آرزوی انقلاب

یا دگرگون کن نهاد این زمان و این زمین

یا چنان کن یا چنین