زمانه باز برافروخت آتش نمرود
که آشکار شود جوهر مسلمانی
بیا که پرده ز داغ جگر بر اندازیم
که آفتاب جهانگیر شد ز عریانی
هزار نکته زدی پیش دلبران فرنگ
گداختی صنمان را به علم برهانی
خبر ز شهر سلیمی بده حجازی را
شرار شوق فشان در ضمیر تورانی
ره عراق و خراسان زن ای مقام شناس
ببزم اعجمیان تازه کن غزل خوانی
بسی گذشت که در انتظار زخمه وریست
چه نغمه ها که نه خون شد به ساز افغانی
حدیث عشق به اهل هوس چه میگوئی
به چشم مور مکش سرمهٔ سلیمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به برافروختن آتش نمرود اشاره میکند که نماد ستم و ظلم است و به تبع آن، هدفش نمایان کردن جوهر و حقیقت مسلمانی است. او دعوت میکند تا پرده از درد دلها برداشته شود و نور حقیقت نمایان گردد. شاعر به زیباییهای علم و هنر اشاره میکند و از عشق و شوق ایرانیان به فرهنگ و هنر میگوید. او همچنین به انتظار و longing برای نواختن سازها و موسیقی در میان اقوام مختلف اشاره میکند و از عشق و زیباییها در جامعه سخن میگوید. در کل، شعر نمایشگر عشق به وطن، فرهنگ و انسانیت است.
هوش مصنوعی: زمانه دوباره شعلههای خشم نمرود را برافروخت تا ماهیت واقعی ایمان و مسلمانی نمایان شود.
هوش مصنوعی: بیا تا پرده را از غم دل کنار بزنیم، زیرا که خورشید عالمتاب از تاریکی به روشنی درآمده است.
هوش مصنوعی: هزار نکته به دلبران اروپایی گفتی و به واسطه دانش و استدلال قوی، محبوبیت و زیبایی خود را به نمایش گذاشتی.
هوش مصنوعی: به کسی که از سرزمین سلیمی خبر دارد بگو که آتش شوق در دل فردی از سرزمین توران شعلهور است.
هوش مصنوعی: به سفر به عراق و خراسان برو، ای کسی که به مقامها آگاه هستی. بگذار که شعرای غیر ایرانی جدیدی دوباره غزلخوانی کنند.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در انتظار نواختن و موسیقی هستم. چه آوازها و نالههایی که به خاطر این احساس در دل رخ داده و به موسیقی افغانی تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به عشق و معشوقهای میپردازد که برای کسانی که تنها به لذتهای دنیوی فکر میکنند، قابل درک نیست. او به نوعی به آنها میگوید که چطور میتوانند درکی از این عشق عمیق داشته باشند، در حالی که از زیباییهای معنوی و عاطفی دور هستند. همچنین اشاره به زیبایی نگاه و بینش دارد؛ مانند اینکه چشمان یک مور نمیتوانند درکی از جواهرات و زیباییهای واقعی داشته باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.