گنجور

 
اقبال لاهوری

زمانه باز برافروخت آتش نمرود

که آشکار شود جوهر مسلمانی

بیا که پرده ز داغ جگر بر اندازیم

که آفتاب جهانگیر شد ز عریانی

هزار نکته زدی پیش دلبران فرنگ

گداختی صنمان را به علم برهانی

خبر ز شهر سلیمی بده حجازی را

شرار شوق فشان در ضمیر تورانی

ره عراق و خراسان زن ای مقام شناس

ببزم اعجمیان تازه کن غزل خوانی

بسی گذشت که در انتظار زخمه وریست

چه نغمه ها که نه خون شد به ساز افغانی

حدیث عشق به اهل هوس چه میگوئی

به چشم مور مکش سرمهٔ سلیمانی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟

برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟

که: حیف باشد روح القدس به سگبانی

به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

قطران تبریزی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی

برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم

که حیف باشد روح القدس بسگبانی

بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

امیر معزی

مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی

مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی

سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی

که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی

معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی

بکار من چو سر زلف تو پریشانی

کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان

که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی

بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟

[...]

قوامی رازی

به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی

که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی

چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش

اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی

غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه