گنجور

 
نظامی

بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده: خدایا جهان‌پادشایی تو راست

بخش ۲ - مناجات به درگاه باری عز شأنه: بزرگا بزرگی‌دها بی‌کسم

بخش ۳ - در نعت خواجه کاینات: فرستاده خاص پروردگار

بخش ۴ - در معراج پیغمبر اکرم: شبی کاسمان مجلس افروز کرد

بخش ۵ - در سابقه نظم شرفنامه: شبی چون سحر زیور آراسته

بخش ۶ - در حسب حال و انجام روزگار: بیا ساقی آن می نشان ده مرا

بخش ۷ - در شرف این نامه بر دیگر نامه‌ها: بیا ساقی از سر بنه خواب را

بخش ۸ - تعلیم خضر در گفتن داستان: بیا ساقی آن ارغوانی شراب

بخش ۹ - ستایش اتابیک اعظم نصرةالدین ابوبکربن محمد: بیا ساقی آن آب یاقوت‌وار

بخش ۱۰ - فرو گفتن داستان به طریق ایجاز: بیا ساقی آن راحت‌انگیز روح

بخش ۱۱ - رغبت نظامی به نظم شرف‌نامه: بیا ساقی از خنب دهقان پیر

بخش ۱۲ - آغاز داستان و نسب اسکندر: بیا ساقی آن آب حیوان گوار

بخش ۱۳ - دانش آموختن اسکندر از نقوماجس حکیم پدر ارسطو: بیا ساقی آن راح ریحان سرشت

بخش ۱۴ - پادشاهی اسکندر به جای پدر: بیا ساقی از خود رهاییم ده

بخش ۱۵ - تظلم مصریان از زنگیان پیش اسکندر: بیا ساقی آن شربت جانفزا‌ی

بخش ۱۶ - پیکار اسکندر با لشگر زنگبار: بیا ساقی آن می‌ که رومی‌وش‌ست

بخش ۱۷ - باز گشتن اسکندر از جنگ زنگ با فیروزی: بیا ساقی از می مرا مست کن

بخش ۱۸ - سگالش نمودن اسکندر بر جنگ دارا: بیا ساقی آن می‌ که فرخ‌پی است

بخش ۱۹ - آیینه ساختن اسکندر: بیا ساقی که لعل پالوده را

بخش ۲۰ - خراج خواستن دارا از اسکندر: بیا ساقی آن جام آیینه‌فام

بخش ۲۱ - شتافتن اسکندر به جنگ دارا: بیا ساقی آن راوق روح‌بخش

بخش ۲۲ - رای زدن دارا با بزرگان ایران: بیا ساقی آن آتش توبه‌سوز

بخش ۲۳ - نامه دارا به اسکندر: بنام بزرگ ایزد‌ داد‌بخش

بخش ۲۴ - پاسخ نامه دارا از جانب اسکندر: سر‌ نامه نام جهاندار پاک

بخش ۲۵ - جنگ دارا با اسکندر: بیا ساقی از باده بردار بند

بخش ۲۶ - کشتن سرهنگان دارا را: بیا ساقی از من مرا دور کن

بخش ۲۷ - نشستن اسکندر بر جای دارا: بیا ساقی آن خون رنگین رز

بخش ۲۸ - ویران کردن اسکندر آتشکده‌های ایران زمین را: بیا ساقی از شادی نوش و ناز

بخش ۲۹ - خواستاری اسکندر روشنک را: بیا ساقی آن آب جوی بهشت

بخش ۳۰ - به پادشاهی نشستن اسکندر در اصطخر: بیا ساقی آن شب‌چراغ مغان

بخش ۳۱ - فرستادن اسکندر روشنک را به روم: بیا ساقی آن صرف بیجاده رنگ

بخش ۳۲ - رفتن اسکندر به جانب مغرب و زیارت کعبه: بیا ساقی آن می‌که محنت‌بر است

بخش ۳۳ - داستان نوشابه پادشاه بردع: بیا ساقی آن می که جان‌پرور است

بخش ۳۴ - بزم اسکندر با نوشابه: بیا ساقی از باده جامی بیار

بخش ۳۵ - رفتن اسکندر به کوه البرز: بیا ساقی آن شیر شنگرف گون

بخش ۳۶ - گشودن اسکندر دز دربند را به دعای زاهد: بیا ساقی آن می‌که ناز آورد

بخش ۳۷ - رفتن اسکندر به دز سریر: بیا ساقی از می دلم تازه کن

بخش ۳۸ - رفتن اسکندر به غار کیخسرو: بیا ساقی آن جام کیخسروی

بخش ۳۹ - رفتن اسکندر به ری و خراسان: بیا ساقی آن جام زرین بیار

بخش ۴۰ - رفتن اسکندر به هندوستان: بیا ساقی آن زر بگداخته

بخش ۴۱ - رسیدن نامه اسکندر به کید هندو: چنین بود در نامه شاه روم

بخش ۴۲ - رفتن اسکندر از هندوستان به چین: بیا ساقی آن آب چون ارغوان

بخش ۴۳ - سگالش خاقان در پاسخ اسکندر: بیا ساقی آن باده چون گلاب

بخش ۴۴ - مناظره نقاشان رومی و چینی: بیا ساقی آن می‌که جان پرورست

بخش ۴۵ - مهمانی کردن خاقان چین اسکندر را: بیا ساقی آزاد کن گردنم

بخش ۴۶ - بازگشتن اسکندر از چین: بیا ساقی امشب به می‌ کن شتاب

بخش ۴۷ - رسیدن اسکندر به دشت قفچاق: بیا ساقی آن باده بر دست گیر

بخش ۴۸ - رسیدن اسکندر به کشور روس: بیا ساقی آن بکر پوشیده روی

بخش ۴۹ - جنگ اول اسکندر با روسیان: بیا ساقی آن زیبق تافته

بخش ۵۰ - جنگ دوم اسکندر با روسیان: دگر روز کاین ساقی صبح‌خیز

بخش ۵۱ - جنگ سوم اسکندر با روسیان: دگر روز کاین ترک سلطان شکوه

بخش ۵۲ - جنگ چهارم اسکندر با روسیان: چو خورشید برزد سر از سبز میل

بخش ۵۳ - جنگ پنجم اسکندر باروسیان: دگر روز کین طاق پیروزه رنگ

بخش ۵۴ - جنگ ششم اسکندر با روسیان: چنین تا یکی روز کاین چرخ پیر

بخش ۵۵ - جنگ هفتم اسکندر با روسیان: سپیده چو سر برزد از باختر

بخش ۵۶ - پیروزی یافتن اسکندر بر روسیان: بیا ساقی آن رنگ داده عبیر

بخش ۵۷ - رهایی یافتن نوشابه: بیا ساقی آن جام گوهر فشان

بخش ۵۸ - نشاط کردن اسکندر با کنیزک چینی: بیا ساقی آن آب آتش خیال

بخش ۵۹ - افسانه آب حیوان: بیا ساقی آن جام رخشنده می

بخش ۶۰ - رفتن اسکندر به ظلمات: بیا ساقی آن خاک ظلمات رنگ

بخش ۶۱ - بیرون آمدن اسکندر از ظلمات: بیا ساقی آن می‌که او دلکشست

بخش ۶۲ - باز آمدن اسکندر به روم: بیا ساقی آن باده بردار زود

بخش ۶۳ - در ستایش اتابک نصرةالدین: بیا ساقی آن جام روشن چو ماه