گنجور

 
نظامی

«اقبالنامه» یا «خردنامه» بخشی از مثنوی اسکندرنامه حکیم نظامی است.


بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده: خرد هر کجا گنجی آرد پدید

بخش ۲ - نیایش به درگاه باریتعالی: خدایا تویی بنده را دستگیر

بخش ۳ - در نعت پیغمبر اکرم: محمد که بی‌دعوی تخت و تاج

بخش ۴ - تازه کردن داستان و یاد دوستان: به هر مدتی گردش روزگار

بخش ۵ - در اندازه هر کاری نگهداشتن: چو فیاض دریا درآمد به موج

بخش ۶ - در ستایش ممدوح: شنیدم که بالای این سبز فرش

بخش ۷ - خطاب زمین بوس: زهی آفتابی که از دور دست

بخش ۸ - آغار داستان: سر فیلسوفان یونان گروه

بخش ۹ - در اینکه چرا اسکندر را ذوالقرنین گویند: بساز ای مغنی ره دلپسند

بخش ۱۰ - داستان اسکندر با شبان دانا: مغنی بیا ز اول صبح بام

بخش ۱۱ - افسانه ارشمیدس با کنیزک چینی: مغنی یکی نغمه بنواز زود

بخش ۱۲ - افسانه ماریه قبطیه: مغنی ره باستانی بزن

بخش ۱۳ - افسانه نانوای بینوا و توانگری وی به طالع پسر: مغنی بیار آن نوای غریب

بخش ۱۴ - انکار کردن هفتاد حکیم سخن هرمس را و هلاک شدن ایشان: مغنی بر آهنگ خود ساز گیر

بخش ۱۵ - اغانی ساختن افلاطون بر مالش ارسطو: مغنی سماعی برانگیز گرم

بخش ۱۶ - حکایت انگشتری و شبان: مغنی بیا چنگ را ساز کن

بخش ۱۷ - احوال سقراط با اسکندر: مغنی بدان ساز تیمار‌ سوز

بخش ۱۸ - گفتار حکیم هند با اسکندر: مغنی غنا را درآور به جوش

بخش ۱۹ - خلوت ساختن اسکندر با هفت حکیم در آفرینش نخست: مغنی بیار آن ره باستان

بخش ۲۰ - گفتار ارسطو: ارسطوی روشندل هوشمند

بخش ۲۱ - گفتار والیس: چنین راند والیس دانا سخن

بخش ۲۲ - گفتار بلیناس: بلیناس دانا به زانو نشست

بخش ۲۳ - گفتار سقراط: چو سقراط را داد نوبت سخن

بخش ۲۴ - گفتار فرفوریوس: پس آنگه که خاک زمین داد بوس

بخش ۲۵ - گفتار هرمس: چو قفل‌آزمایی به هرمس رسید

بخش ۲۶ - گفتار افلاطون: فلاطون که بر جمله بود اوستاد

بخش ۲۷ - گفتار اسکندر: چو ختم سخن قرعه بر شاه زد

بخش ۲۸ - گفتار حکیم نظامی: نظامی بر این در مجنبان کلید

بخش ۲۹ - رسیدن اسکندر به پیغمبری: مغنی سحرگاه بر بانگ رود

بخش ۳۰ - خردنامه ارسطو: چنین بود در نامه رهنمای

بخش ۳۱ - خردنامه افلاطون: دگر روز کز عطسه آفتاب

بخش ۳۲ - خردنامه سقراط: سوم روز کین طاق بازیچه رنگ

بخش ۳۳ - جهانگردی اسکندر با دعوی پیغمبری: سحرگه که سربرگرفتم ز خواب

بخش ۳۴ - رسیدن اسکندر به عرض جنوب و ده سرپرستان: مغنی دلم دور گشت از شکیب

بخش ۳۵ - گذار کردن اسکندر دیگر باره به هندوستان: مغنی مدار از غنا دست باز

بخش ۳۶ - رسیدن اسکندر به حد شمال و بستن سد یاجوج: مغنی دل تنگ را چاره نیست

بخش ۳۷ - بازگشتن اسکندر از حد شمال به عزم روم: مغنی بساز از دم جان‌فزای

بخش ۳۸ - وصیت نامه اسکندر: مغنی توئی مرغ ساعت شناس

بخش ۳۹ - سوگند نامه اسکندر به سوی مادر: مغنی دگر باره بنواز رود

بخش ۴۰ - رسیدن نامه اسکندر به مادرش: مغنی یک امشب برآواز چنگ

بخش ۴۱ - نالیدن اسکندروس در مرگ پدر و رها کردن پادشاهی: مغنی بدان ساز غمگین نواز

بخش ۴۲ - انجامش روزگار ارسطو: مغنی دلم سیر گشت از نفیر

بخش ۴۳ - انجامش روزگار هرمس: مغنی بدان جره جان نواز

بخش ۴۴ - انجامش روزگار افلاطون: مغنی برآرای لحنی درست

بخش ۴۵ - انجامش روزگار بلیناس: مغنی درین پرده دیرسال

بخش ۴۶ - انجامش روزگار فرفوریوس: ببار ای مغنی نوائی شگفت

بخش ۴۷ - انجامش روزگار سقراط: درآرای مغنی سرم را ز خواب

بخش ۴۸ - انجامش روزگار نظامی: مغنی ره رامش جان بساز

بخش ۴۹ - ستایش ملک عز الدین مسعود بن ارسلان: مغنی ره رامش آور پدید

بخش ۵۰ - انجامش اقبال‌نامه: چو گوهر برون آمد از کان کوه

sunny dark_mode