سرِ نامه نام جهاندار پاک
برارندهٔ رستنیها ز خاک
بلندیدهِ آسمان بلند
گشایندهٔ دیدهٔ هوشمند
جهانآفرین وز جهان بینیاز
به هنگام بیچارگی چارهساز
زمین را به مردم برآراست چهر
کمر بست گِردَش ز گردان سپهر
نیام زمین را به شمشیر آب
برافروخت چون چشمهٔ آفتاب
خداوند بی نسبت بندگی
نه پیری در او نه پراکندگی
یکی کاو نه مانندهٔ هر یکیست
همهٔ هستی از ملک او اندکیست
قویحجت از هرچه گیری شمار
بریحاجت از هرچه آید بهکار
مرا و تو را مایه باید نخست
که تا زو بسازیم چیزی درست
هر آنچ آفرید او، به اسباب نیست
به دریافتن عقل را تاب نیست
خرد دانشآموز تعلیم اوست
دل از داغداران تسلیم اوست
پر از حکمت و حکم او شد جهان
به حکم آشکارا به حکمت نهان
فرشته پران را برین ساده دشت
ازو آمدن، هم بدو بازگشت
دل و دیده را روشنایی ازوست
مرا و ترا پادشایی ازوست
ز فرمان او نیست کس را گزیر
خدای اوست، ما بندهٔ فرمانپذیر
مرا گر کند در جهان تاجدار
عجب نیست از بخشش کردگار
تو نیز ای جهاندار پیروزبخت
نه کز مادر آوردهای تاج و تخت
خدا دادت این چیرهدستی که هست
مشو بر خدادادگان چیرهدست
سپاس خدا کن که بر ناسپاس
نگوید ثنا مرد مردم شناس
مبادا به هشیاری و بیهشی
کسی را ز فرمان او فرمشی
مرا گر خدوند یاری دهد
عجب نیست گر شهریاری دهد
توانم که گردنفرازی کنم
به شمشیر با شیر بازی کنم
به تیغ افسر و گاه خواهم گرفت
بدین اژدها ماه خواهم گرفت
نخواندی ز تاریخ جمشید شاه؟
که آن اژدها چون فرو برد ماه
فریدون بدان اژدها باره مرد
هم از قوت اژدهایی چه کرد؟
به دارندهٔ آسمان و زمین
کزو مایه دارد همان و همین
خدایی کزو هر که آگاه نیست
خرد را بدان بیخرد راه نیست
به راه نیاکان پیشین ما
که بودند پیغمبر دین ما
به صُحْف بِراهیم ایزدشناس
کزان دین کنم پیش یزدان سپاس
که گر دست یابم بر ایرانیان
برم دین زردشت را از میان
نه آتش گذارم نه آتشکده
شود آتش از دستم آتش زده
چنین رسم پاکیزه و راه راست
ره ما و رسم نیاکان ماست
برین مشکْ خاشاک نتوان فشاند
که بوی خوش مشک پنهان نماند
کسی راست خرما ز نخل بلند
که بر نخل خرما رساند کمند
به بستان گلی راست گردن فراز
که بویی و رنگی دهد دلنواز
ز گورانْ سرافراز گوری بوَد
که با فحلیاش دست زوری بود
ز شیران همان شیر خونریزتر
که دندان و چنگش بود تیزتر
دو شیرِ گُرْسِنهست و یک رانِ گور
کباب آن کسیراست کاو راست زور
دو پیلند خرطوم درهم کشان
ز بردن یکی بُرد خواهد نشان
تو مردی و من مرد وقت نبرد
به مردی پدید آید از مرد مرد
من آنگه عنان باز پیچم ز راه
که یا سر نهم یا ستانم کلاه
چه پنداشتی در جهان نیست کس؟
جهاندار تنها تو باشی و بس؟
به هر زیر برگی شتابندهایست
به هر منزلی راه یابندهایست
به ماری چو من مُهرهبازی مکن
نبرد آر و نیرنگ سازی مکن
ز ملک من اقطاع من میدهی؟
برات سهیل از یمن میدهی؟
پنیراب دادن نشاید به میش
که یابد درو قطرهٔ خون خویش
مزن بیش از این لاف گردنکشی
که خاکی بهگوهر نه از آتشی
بیارام و تندی رها کن ز دست
که الماس از ارزیز باید شکست
همان شیشهٔ می که داری به چنگ
نگهدار و مستیز با خاره سنگ
جهانی چنین پُر ز نفط سپید
ز طوفانِ آتش نگهدار بید
به آسودگی عیش خوش میگذار
جهانجوی را خود به جزیَت چهکار؟
یکی داد باغی به بی توشهای
ندادش ز باغ آندگر خوشهای
زبونتر ز من صیدی آور به زیر
که چربی نخیزد ز پهلوی شیر
به شاخی چه باید درآویختن؟
که نتوان ازو میوهای ریختن؟
تمنای شه آنگه آید به دست
که در روی دریا توان پول بست
چه باید غروری برآراستن؟
نه بر جای خویش آرزو خواستن؟
چو بهمن جوانی بران داردت
که تند اژدهایی بیو باردت
زند دیو راهت چو اسفندیار
که با رستم آیی سوی کارزار
چو با دیو دارد سلیمان نشست
کند یاوه انگشتری را ز دست
بترس از غلطکاریِ روزگار
که چون ما بسی را غلط کرد کار
حسابی که با خود برانداختی
چنان نیست، بازی غلط باختی
عنان باز کش زین تمنای خام
که سیمرغ را کس نیارد به دام
ز زنگی نهای آدمیخوارتر
نه از بربری مردمآزارتر
ببین تا به هنگام کین گستری
چه خون راندم از زنگی و بربری
مدارا کن از کینکشی باز گرد
که مردم نیازارد آزاد مرد
نه من بستم اول بدین کین کمر
تو افکندی از سله مار سر
به خونریز من لشگری ساختی
شبیخون کنان سوی من تاختی
بدان تا بههمبر زنی جای من
ستانی ز من ملک آبای من
مرا نیز بایست برخاستن
کمر بستن و لشگر آراستن
سپه راندن از ژرف دریا برون
گشادن به شمشیر دریای خون
تو گر هوشیاری نه من بیخودم
همان هوشیارم همان بخردم
گر افکند بر کار تو بخت نور
من از بختیاری نیام نیز دور
جهان گر تو را داد کاری بهدست
مرا نیز دستی در این کار هست
تو را تاج یاور مرا تیغ یار
منم تیغزن گر تویی تاجدار
مزن تکیه بر مسند و تخت خویش
که هر تخت را تختهای هست پیش
مبین گنبد کوه را سنگبست
مگو سنگ را کی درآید شکست
چو آرد زمینلرزه ناگه نبرد
برآرد به آسانی از کوه گرد
چو دوران ملکی به پایان رسد
بدو دست جوینده آسان رسد
جهان چون نباشد به جان آمده
منی و تویی در میان آمده
جز این از منت هیچ واخواست نیست
که در یک ترازو دو من راست نیست
به همسنگیِ خود مرا بر مسنج
که از اژدها بهمن آمد به رنج
گرم سنگ و آبی نهی در جواب
چو کوه افکنم سنگ خود را در آب
زره پوشم ار تیغ بازی کنی
کمر بندم ار صلح سازی کنی
به هرچه آن نمایی تو از گرم و سرد
پذیرندهام ز آشتی و نبرد
بیا تا چه داری ز شمشیر و جام
که دارم درین هر دو دستی تمام
جهاندار چون نامه را کرد گوش
دماغش ز گرمی درآمد بهجوش
فرستاد و بر جنگ تعجیل جُست
سکندر نیامد در آن کار سست
در آورد لشگر به پیکار تنگ
بر آراسته یک به یک ساز جنگ
چو دارا خبر یافت کان اژدها
نخواهد پی شیر کردن رها
بجنبید جنبیدنی باشکوه
چو از زلزله کالبدهای کوه
رسیدند لشگر به لشگر فراز
زمانه درِ کینه بگشاد باز
زمینِ جزیره که او موصل است
خوش آرامگاهست و خوش منزلست
مصاف دو خسرو در آن مرز بود
کز آشوبشان کوه در لرز بود
هنوز ار بجویند از آن خسروان
توان یافتن در زمین استخوان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن از شاهنامه فردوسی، به توصیف خداوند و جهان آفرینی او میپردازد. شاعر به ستایش خالق جهان میپردازد و او را بینیاز و قوی توصیف میکند. او به سرشت انسان و قدرت خردورزی اشاره میکند و از حکمتی که در آفرینش وجود دارد، سخن میگوید.
شاعر بر این باور است که هر چیزی که در جهان وجود دارد، به دست خداوند آفریده شده و اوست که به انسان توانایی و قدرت میبخشد. در ادامه، شاعر به نکات مهمی در مورد نیروهای انسانی، جنگ و صلح، و اهمیت هوشیاری و تدبیر در زندگی میپردازد.
در نهایت، به اهمیت دوستی و همکاری در میان انسانها اشاره میکند و هشدار میدهد که باید از کینتوزی و خشونت پرهیز کرد. او به جنگ و نبرد اشاره دارد و علاقهمند به صلح و آرامش است. از سویی دیگر، به شیرینی پیروزی در جنگ و شیرینی زندگی اشاره دارد که میتواند از طریق هوشیاری، خرد و اتحاد به دست آید.
هوش مصنوعی: نام پادشاه راستگو را در بالای نامه بنویسید، همان کسی که زندگی را از خاک بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: عظمت آسمان، دید افراد باهوش را باز میکند و آنها را به تفکر عمیقتری دعوت میکند.
هوش مصنوعی: خالق جهان و بینیاز از آن، در زمان سختیها ما را کمک میکند.
هوش مصنوعی: زمین با زیبایی و جاذبهای خاصی به مردم عرضه شده است، در حالی که آسمان دور آن را مانند کمری محکم فراگرفته است.
هوش مصنوعی: زمین با تند و تیز شدن آب، مانند شمشیری درخشنده به زندگی و جنب و جوش درآمد، مانند نوری که از چشمهٔ خورشید میجوشد.
هوش مصنوعی: خداوند هرگز به کسی نسبت بندگی نمیدهد و در وجود او نه کهنسالی وجود دارد و نه پراکندگی و تفرقه.
هوش مصنوعی: یک نفر وجود دارد که کاملاً بیهمتا و بینظیر است و تمام هستی و جهان به اندازهای جزئی از اوست.
بریحاجت: بینیاز
هوش مصنوعی: برای ساختن چیزی ارزشمند، ابتدا باید از وجود خود و یکدیگر بهره ببریم و از امکانات و تواناییهایمان استفاده کنیم.
مصرع دوم: عقل به دریافت و درک این توان ندارد.
هوش مصنوعی: خرد همچون دانشآموزی است که از معلم خود آموخته، و دل همچون دلی که از درد و اندوه تسلیم شده است.
هوش مصنوعی: جهان پر از خرد و قوانین الهی شد، به طوری که فرمانهای شفاف و حکمتهای پنهانی در آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: فرشتهای که پرواز کرد، در این دشت ساده و بیتکلف نازل شد و پس از مدتی که در اینجا بود، دوباره به سمت خودش بازگشت.
هوش مصنوعی: دل و چشمانم روشنایی و روشنی خود را از او میگیرد و تو نیز قدرت و سلطنتت از او ناشی میشود.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از دستور او فرار کند؛ او خداست و ما بندگان مطیع فرمان او هستیم.
هوش مصنوعی: اگر من را در این دنیا پادشاه کند، عجیب نیست، زیرا این نعمت از طرف خداوند است.
هوش مصنوعی: ای فرمانروا و پیروز، تو هم از مادر خود تاج و تخت به ارث نبردهای، بلکه موفقیت و مقام تو نتیجه تلاش و لیاقت خودت است.
هوش مصنوعی: خدا به تو مهارت و توانایی داده است، اما این را فراموش نکن که بر دیگران که نیز از نعمتهای الهی برخوردارند، تسلط نداشته باشی.
هوش مصنوعی: خدا را شکر کن که کسانی که قدر نشناسند را ستایش نمیکند و نعمتهای او تنها به افرادی با درک و شناسایی میرسد.
هوش مصنوعی: مبادا که به خاطر آگاهی یا بیخبری کسی از فرمان او دچار مشکل و خسارتی شوید.
هوش مصنوعی: اگر خداوند به من کمک کند، شگفتی نیست اگر به من سلطنت بدهد.
هوش مصنوعی: من قادر هستم که با شمشیر به مبارزه بپردازم و در عین حال با شیر هم بازی کنم.
هوش مصنوعی: با تیغ شمشیر ارادت و با قدرت، به دنبال پیروزی هستم و میخواهم همچون اژدها بر بلندای قلهی موفقیت قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: آیا داستان جمشید شاه را نخواندهای؟ که چگونه آن اژدها ماه را بلعید؟
هوش مصنوعی: فریدون، آن مردی که مانند اژدها قوی است، چه کار میتواند از قدرت اژدها بکند؟
هوش مصنوعی: تمام موجودات و اشیاء در این جهان از خالق و سرچشمهٔ واحدی نشأت میگیرند که آسمانها و زمین را به وجود آورده است.
مصرع دوم: خرد به کسی که به خدا آگاه نیست راه ندارد و بیخرد است.
هوش مصنوعی: به مسیری که نیاکان و پیشینیان ما طی کردهاند برویم، همان کسانی که پیامبر دین ما بودند.
هوش مصنوعی: به کتابهای آسمانی ابراهیم قسم میخورم که از دین او قدردانی کنم و در برابر خدای بزرگ شکرگزار باشم.
هوش مصنوعی: اگر به ایرانیان دسترسی پیدا کنم، دین زرتشت را از میان میبرم.
هوش مصنوعی: من نه آتش را رها میکنم و نه اجازه میدهم که آتشکدهای بسازم، اما آتش از دست من شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: این شیوه و مسیر پاک و درستی که ما انتخاب کردهایم، همان مسیر و سنتی است که نیاکان ما نیز برگزیده بودند.
هوش مصنوعی: بر روی مشک نمیتوان کاه و خاشاک ریخت، زیرا بوی خوش مشک هرگز پنهان نمیماند.
هوش مصنوعی: کسی میتواند خوشههای خرما را از درخت نخل بلند برداشت کند که بتواند با مهارت و زیرکی، به آن رسیده و آن را به زمین بیاورد.
هوش مصنوعی: به دشت برو و گلی را پیدا کن که با زیبایی و عطرش روح و دل را شاد کند.
هوش مصنوعی: از میان مردگان، کسی که با شجاعت و قدرتش شناخته میشود، برتری دارد.
هوش مصنوعی: از میان شیرها، آن شیرانی که خونخوارتر و خطرناکتر هستند، دندانها و چنگالهایشان نیز تیزتر و برندهتر است.
هوش مصنوعی: دو شیر گرسنه وجود دارند و یک ران گورکباب آماده است. این وضعیت به کسی تعلق دارد که واقعاً توانایی و قدرت دارد.
هوش مصنوعی: دو فیل درهم پیچیده و در حال خزیدن هستند و از این میان، یکی از آنها مسیر خود را خواهد یافت.
هوش مصنوعی: تو مردی و من هم مردی که در زمان جنگ، از مردی، شجاعت و جوانمردی نمایان میشود.
هوش مصنوعی: من زمانی از مسیر خود بازمیگردم یا تغییر جهت میدهم که یا به موفقیت برسم یا از دستاوردی که دارم صرفنظر کنم.
هوش مصنوعی: مگر فکر میکنی که در این دنیا کسی وجود ندارد؟ آیا تنها تو هستی که بر جهان حکومت میکنی و تمام؟
هوش مصنوعی: در هر گوشهای از دنیا فرصتها و شانسهایی وجود دارد که میتوانند ما را به مقصود برسانند.
هوش مصنوعی: با من که مانند مار خطرناک هستم، بازی نکن. در این مبارزه از حیله و نیرنگ استفاده نکن.
هوش مصنوعی: آیا تو از سرزمین من و بخشهای آن چیزی به من میدهی؟ آیا برای من نامهای از ستاره سهیل از یمن میآوری؟
پس از پنیر ساختن، پنیراب را بجای دور ریختن به چهارپایانی مانند اسب میدهند که تقویت شوند اما اگر به میش بدهند از آن نمیخورد.
مصرع دوم: بهگوهر و از اصل، خاک هستی نه از آتش.
هوش مصنوعی: آرام باش و نگران نباش، زیرا برای به دست آوردن چیزهای ارزشمند، گاهی باید از محدودیتها بگذری و سختیها را تحمل کنی.
هوش مصنوعی: شیشهٔ می را که در دست داری، محکم نگهدار و با سنگها مستی نکن.
هوش مصنوعی: دنیایی پر از نفت سفید وجود دارد، از طوفان آتش مراقبت کن.
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال لذت و خوشی است، چرا باید نگران جزئیات و مسائل کوچک باشد؟ او بهتر است از زندگیاش لذت ببرد و خود را درگیر مسائل پیش پا افتاده نکند.
هوش مصنوعی: یک نفر باغی را به کسی داد، اما به آن شخص که چیزی نداشت، هیچ خوشهای از باغ دیگر نداد.
هوش مصنوعی: هرچقدر که من ذلیل و ضعیف هستم، حیوانی را به دام بیاور که نتواند از کنار شیر بگذرد و از چربی او سیر شود.
هوش مصنوعی: به چه چیزی باید چنگ انداخت که بهرهوری و سودی از آن به دست نیاید؟
هوش مصنوعی: آرزو و خواستههای بزرگ زمانی محقق میشوند که شرایط لازم برای رسیدن به آنها فراهم باشد. مثل این که برای بدست آوردن گنجی در اعماق دریا، باید توانایی و امکانات لازم را داشته باشیم.
هوش مصنوعی: چرا باید به عزت و غرور خود ببالیم؟ آیا بهتر نیست که آرزو نکنیم در جایگاه و موقعیت خود باقی بمانیم؟
هوش مصنوعی: وقتی بهار جوانی به تو نوید میدهد، مثل اینکه اژدهای تند و پرتوانی بر تو سایه افکنده است.
هوش مصنوعی: زندانی دیو در مسیر تو مانند اسفندیار است که وقتی با رستم به میدان نبرد میآید.
هوش مصنوعی: زمانی که سلیمان با دیو نشسته باشد، حرفهای بیمعنی و بیفایدهای را خواهد زد، مانند اینکه انگشتری را از دست درآورد.
هوش مصنوعی: از اشتباهات زندگی بترس، زیرا مثل ما، بسیاری از افراد به خاطر اشتباهاتشان دچار مشکل شدید میشوند.
هوش مصنوعی: حسابی که برای خود کردی، درست نیست؛ تو در یک بازی نادرست، شکست خوردهای.
هوش مصنوعی: کشیدن مهار از آرزوی بیپایهای که هیچکس نمیتواند سیمرغ را به دام بیاندازد.
هوش مصنوعی: هیچ موجودی بدتر از انسانهای ظالم و آزاردهنده نیست؛ نه زنگی، نه بربری.
هوش مصنوعی: بهخوبی توجه کن، در زمانی که دشمنی شدت میگیرد، چه مقدار خون از قوم زنگی و بربر به زمین ریخته شده است.
هوش مصنوعی: با دیگران با مهر و محبت رفتار کن و از دشمنی دست بردار، زیرا انسانهای آزاده هیچگاه کسی را آزار نمیدهند.
سله در اینجا یعنی سبد و زنبیل مارگیری
هوش مصنوعی: تو با خونریزی و ظلم، لشکری را علیه من آماده کردی و به سمت من حملهور شدی.
هوش مصنوعی: بدان که اگر تو به مقام و جایگاهی برسی، باید از من و موقعیت من به خوبی یاد کنی و ارادت داشته باشی.
هوش مصنوعی: باید من هم برخیزم، آماده شوم و نیروهایم را سامان دهم.
هوش مصنوعی: نظامیها از عمق دریا بیرون آمده و با شمشیر به جنگ و نبرد در دریای خون میپردازند.
هوش مصنوعی: اگر تو بیدار و هوشیار هستی، من هم بیدلیل نیستم؛ من نیز همانند تو بیدار و دانا هستم.
هوش مصنوعی: اگر بخت بر کار تو تاثیر بگذارد، به من هم از خوش شانسی دور نیست.
هوش مصنوعی: اگر دنیا کاری به تو محول کرده است، باید بدان که من هم در این کار سهمی دارم.
هوش مصنوعی: تو همچون تاجی هستی که بر سرم میدرخشد و من مانند تیغی هستم که از عشق تو دفاع میکند. اگر تو در مقام تاجداری، من نیز در نقش نگهبان و مدافع تو حضور دارم.
هوش مصنوعی: بر مسند و تخت خود تکیه نکن، زیرا هر تختی در نهایت به تختهای میرسد.
به کوه منگر که از سنگ ساختهشده و مگو که سنگ شکست نمیخورد
وقتی که زمین لزره بیاید بهآسانی کوه را میتکاند و گرد از کوه برمیآورد.
هوش مصنوعی: وقتی که دوران سلطنت به پایان میرسد، دستیابی به او بسیار آسان میشود.
هوش مصنوعی: اگر جهان وجود نداشته باشد، من و تو به وجود آمدهایم.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از لطف تو نمیتوان شکایت کرد، این است که در یک ترازوی واحد، دو من (دو اندازه) وجود ندارد.
هوش مصنوعی: خواهش میکنم که مرا با کسی که همسطح من است مقایسه کن، زیرا از سختیها و دشواریهای بیشماری که مانند طوفانی به من هجوم آورده، رنج میبرم.
هوش مصنوعی: اگر حریف مرا به چالش بکشد و سنگی را به من پرتاب کند، من هم به مانند یک کوه، سنگ خود را به سمت آب میزنم.
هوش مصنوعی: اگر در میدان جنگ به من حمله کنی، آماده مبارزهام و اگر به صلح بیایی، از تو استقبال میکنم.
هوش مصنوعی: من هر چیزی که تو نشان بدهی را قبول میکنم، چه از دوستی و آشتی باشد و چه از جنگ و درگیری.
هوش مصنوعی: بیا ببینیم تو چه چیزی از شمشیر و جام داری، که من در هر دو اینها مهارت زیادی دارم.
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه نامه را دریافت کرد، از شدت هیجان و تأثیر آن، احساس گرما و جوشیدن کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در یک شرایط خاص، کسی به سرعت برای جنگ آماده میشود، اما سکندر (که به عنوان نماد قدرت و شجاعت شناخته میشود) در آن وضعیتی که نیاز به جدیت و ثبات بیشتری دارد، حاضر نمیشود. به عبارت دیگر، این بیت به مفهوم ضرورت جدیت و آمادگی در میدان جنگ اشاره دارد و ناپایداری وضعیت را مورد انتقاد قرار میدهد.
هوش مصنوعی: لشکر به نبرد آماده شده و به دقت هر یک از وسایل جنگی خود را مرتب کردهاند.
هوش مصنوعی: وقتی ثروتمند متوجه شد که آن اژدها قصد ندارد به شیر تبدیل شود، دیگر قیدش را زد.
هوش مصنوعی: حرکت کنید، حرکتی با عظمت و شکوه، مانند لرزش زمین که بر کالبدهای کوه تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: لشکرها در نقطهای از زمان به هم رسیدند و درگیری و دشمنی آغاز شد.
جزیره شهری است که در خمیدگی رود دجله بنا شده و موصل و جزیره را با هم موصلان نامند.
هوش مصنوعی: دو پادشاه در آن سرزمین به نبرد پرداختند، به طوری که از شدت آشفتگی آن، کوهها نیز به لرزه درآمدند.
هوش مصنوعی: اگرچه جستجو کنند، هنوز هم میتوان در زمین نشانی از آن بزرگان مغرور را پیدا کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.