گنجور

 
مسعود سعد سلمان منوچهری

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها مسعود سعد سلمان مصرع یا بیتی از منوچهری را عیناً نقل قول کرده است:


  1. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم :: منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

    مسعود سعد سلمان (بیت ۷۲): «خیزید و خز آرید که هنگام خزانست » - گر خواهی از این به دگری گویم این بار

    منوچهری (بیت ۱): خیزید و خز آرید که هنگام خزانست - باد خنک از جانب خوارزم وزانست



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - در مدح امیر ابوالفتح عارض:هم شب مست وار و عاشق وار - بودم از روی دوست برخوردار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵ - مدح یکی از صدور:شاد باش ای وزیر دولت یار - دیر زی ای گزین سپه سالار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶ - مدح یکی از بزرگان:شادباش ای سپهر آینه وار - که گشادی چو آینه اسرار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸ - مدح عمدة الملک رشیدالدین:روی ها را نگار کرده رسید - کار من زان نگار شد به نگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۰ - وصف بهار و مدح ثقة الملک طاهر بن علی:رنگ طبعی به کار برده بهار - نقش ها بود از آنچه برد به کار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - وعظ و تنبیه:گردش آسمان دایره وار - گاه آرد خزان و گاه بهار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۵ - صفت یار برزگر گوید:ای به دو رخ بسان تازه بهار - نکنی کار جز به میل و شمار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۶ - صفت دلبر فیروزه فروش:کی خرند از تو فیروزه هرگز - چون ببینندت ای بدیع نگار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۳۹ - صفت دلبر واعظ باشد:ای مزین شده به تو منبر - خلق بر روی خوب تو نظار


    منوچهری » دیوان اشعار » رباعیات » قطعه دوبیتی:هست ایام عید و فصل بهار - جشن جمشید و گردش گلزار


  2. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - هم در مدح او:آمد فرج ما ز ستم های ستمکار - چون بوالفرج رستم آمد سر احرار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۱ - شکایت:فریاد مرا زین فلک آئینه کردار - کائینه بخت من از او دارد زنگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹:ای گشته دل من به هوای تو گرفتار - دل بر تو زیان کرد چه سودست ز گفتار


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۹ - در وصف بهار و مدح خواجه علی‌بن محمد:هنگام بهارست و جهان چون بت فرخار - خیز ای بت فرخار، بیار آن گل بی‌خار

    منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی:خیزید و خز آرید که هنگام خزانست - باد خنک از جانب خوارزم وزانست

    منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در تهنیت عید و مدح سلطان مسعود غزنوی:نوروز بزرگم بزن ای مطرب، امروز - زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز


  3. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱ - مدیح سلطان مسعود:چون چرخ قادر آمد و چون دهر کامگار - خسرو علاء دولت سلطان روزگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۵ - مدح علاء الدوله مسعود:بنیاد دین و دولت می دارد استوار - سلطان تاجدار و جهاندار بختیار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۶ - مدح امیر ابونصر پارسی:بونصر پارسی سر احرار روزگار - هست از یلان و رادان امروز یادگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - ستودن ترکان و ستایش سلطان مسعود:ترکان که پشت و بازوی ملکند و روزگار - هستند گاه حمله بزرگان کارزار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۶ - در ثنای ملک ارسلان:با روی تازه و لب پر خنده نوبهار - آمد به خدمت ملک و شاه کامگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - به ابوالفرج نصر بن رستم نوشته است:ای کینه ور زمانه غدار خیره سار - بر خیره تیره کرده به ما بر تو روزگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:در دل چو خیره خیره کند عشق خار خار - با رنج دیر دیر کند صبر دار دار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۳۲ - صفت یار خط برآورده:تا شد تمام منکسف آن آفتاب تو - چون چرخ پر ستاره شد از اشک من کنار

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » ماههای فارسی » شمارهٔ ۶ - شهریور ماه:شهریور است و گیتی از عدل شهریار - شادست خیز و مایه شادی بر من آر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۱ - اورمزد روز:امروز اورمزدست ای یار میگسار - برخیز و تازگی کن و آن جام باده آر

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۲۲ - باد روز:چون باد روز روز نشاط آمد ای نگار - شادی فزای هین و بده باده و بیار


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۸ - در مدح سلطان مسعود غزنوی:بر لشکر زمستان نوروز نامدار - کرده‌ست رای تاختن و قصد کارزار


  4. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۵ - در شکرگزاری از آغاز پادشاهی سیف الدوله محمود:ساقیا چون گشت پیدا نور صبح از کوهسار - بر صبوحی خیز و بنشین جام محمودی بیار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - مدح ابونصر پارسی:ای یل هامون نورد ای سرکش جیحون گذار - از تو جیحون گشت هامون روز جنگ و وقت کار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - ستایشگری:خسروا چون تو که دیدست افتخار و اختیار - خسروان را اختیاری خسروی را افتخار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۴ - مدح بهرامشاه و التزام به نام آن پادشاه:تا برآمد ز آتش شمشیر بهرامی شرار - داد گیتی را فلک بر ملک بهرامی قرار


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۷ - در مدح سلطان مسعود غزنوی:ابر آذاری برآمد از کران کوهسار - باد فروردین بجنبید از میان مرغزار


  5. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۶ - مدح سلطان مسعود و اظهار امیدواری در شصت سالگی:دولت مسعودی با روزگار - چون تن و جان گشت بهم سازگار

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - مدح سیف الدوله محمود:وقت گل سوری خیز ای نگار - بر گل سوری می سوری ببار


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۰:با رخت ای دلبر عیار یار - نیست مرا نیز به گل کار کار

    منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - در وصف بهار و مدح ابوحرب بختیار محمد:آمده نوروز هم از بامداد - آمدنش فرخ و فرخنده باد


  6. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - ستایش یکی از فرمانروایان:ایا فروخته از فر و طلعتت او رنگ - زدوده رای تو ز آیینه ممالک زنگ


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۱:شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ - میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ


  7. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۴ - مدیح علاء الدوله مسعود:شاهان پیش را که نکردند جز ستم - شاه زمانه کرد به تیغ و به خشت کم

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۵۲ - صفت یار لشکری گوید:آمد به عرض گاه دلارام من فراز - پیش بساط عارض در جمله حشم


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۶:ای دل چو هست حاصل کار جهان عدم - بر دل منه ز بهر جهان هیچ بار غم


  8. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۲ - مدح علاء الدوله سلطان مسعود:دولت جوان و ملک جوان و ملک جوان - ملک جهان گرفتن و دادن نکو توان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۸ - ناله از بند و زندان و مدح ثقة الملک طاهر:مقصور شد مصالح کار جهانیان - بر حبس و بند این تن رنجور ناتوان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۶ - هم در مدح او:طبع هوا بگشت و دگرگونه شد جهان - حال زمین دگر گشت از گشت آسمان

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۳ - اردیبهشت روز:اردیبهشت روزست ای ماه دلستان - امروز چون بهشت برینست بوستان


    منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در وصف بهار و مدح محمدبن نصر سپهسالار خراسان:آمد بهار خرم و آورد خرمی - وز فر نوبهار شد آراسته زمی


  9. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۳ - مدح سیف الدوله محمود:آفرین بر دولت محمودیان باد آفرین - کافریدش زآفرین خویشتن جان آفرین

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۳ - مدیح سیف الدوله محمود:ای تو را خوانده صنیع خود امیرالمؤمنین - همچنین بادا جلالت بر زیادت همچنین


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۲ - در شکایت از حسودان و دشمنان خود می‌فرماید:حاسدان بر من حسد کردند و من فردم چنین - داد مظلومان بده ای عز میر مؤمنین


  10. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۴ - هم در مدح او:به نام ایزد بی چون به قصد حضرت سلطان - ز هندستان برون آمد امیر و شاه هندستان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۵ - ستایش دیگر از آن پادشاه:الا ای باد شبگیری گذر کن سوی هندستان - که از فر تو هندستان شود آراسته بستان


    منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹:چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش - چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان


  11. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۶ - مدح سیف الدوله محمود:دو مساعد یار و دایم جفت و با هم همزبان - شکل و رنگ این و آن چون گلبن و سرو روان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۰ - مدیح سیف الدوله محمود:گر نه شاگرد کف شاه جهان شد مهرگان - چون کف شاه جهان پر زر چرا دارد جهان

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۱ - هم در مدح او:روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان - مهر بفزای ای نگار مهرجوی مهربان

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۱۶ - مهر روز:روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان - مهر بفزای ای نگار ماه چهر مهربان


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۷:ای بت زنجیر جعد، ای آفتاب نیکوان - طلعت خورشید داری، قامت فردوسیان

    منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۰:مهرهٔ ناچخ بکوبد مهره‌های گردنان - نشتر ناوک بکاود عرق‌های سهمگین


  12. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸۹ - هم در مدح او و شکوه از تیره بختی:جداگانه سوزم ز هر اختری - مگر هست هر اختری اخگری


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۳ - در مدح شیخ العمید(ابوسهل زوزنی):چنین خواندم امروز در دفتری - که زنده‌ست جمشید را دختری


  13. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۰ - ناله از حصار نای و مدح محمد خاص:نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی - مبادا تو را زین نوا بینوایی

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۴ - مدح ابوالفرج نصربن رستم:ایا آنکه بر دلبران پادشایی - جهان همچو بستان تو باد صبایی


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹:نوای تو ای خوب ترک نوآیین - درآورد در کار من بینوایی


  14. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۳ - سمنزار:چون به بنفشه ستان کز شب دیجور زاد - تازه سمن ها شکفت ار نفس بامداد


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶ - در وصف نوروز و مدح خواجه ابوالحسن بن حسن:روزی بس خرمست، می‌ گیر از بامداد - داد زمانه بده کایزد داد تو داد


  15. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۶ - ثناگری:ای نظم تو چو رای بگذشته از اثیر - در نظم هست لفظ تو چون لؤلؤ نثیر


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۲ - در تهنیت نوروز و مدح خواجه ابوالقاسم کثیر:نوروز فرخ آمدو نغز آمد و هژیر - با طالع مبارک و با کوکب منیر


  16. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۱ - مرثیه عطای یعقوب:عطای یعقوب از مرگ تو هراسیدم - شدی و نبود بیشم ز مرگ هیچ هراس


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۶ - در مدح خواجه ابوالعباس:بیار ساقی زرین نبید و سیمین کاس - به باده حرمت و قدر بهار را بشناس


  17. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۳:احسان خداوند به من بنده رسید - بر شاخ امید من بر و برگ دمید

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۷:از باغ طرب گشت گل وصل پدید - جان همچو نسیم بر گل وصل وزید

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۱:اندر ریشم همه خسک پاک برید - گوریش خسک گفت مرا هر که بدید


    منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴:آهو با شیر کی تواند کوشید - جوجگک با باز کی تواند پرید


  18. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۲:ترسم ما را ستارگان چشم کنند - تا زود رسد ز دور در وصل گزند


    منوچهری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:در بندم از آن دو زلف بند اندر بند - نالانم از آن عقیق قند اندر قند


  19. مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۳:من همت باز دارم و کبر پلنگ - ز آن روی مرا نشست کوه آمد و تنگ

    مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۴:من چون دل لاله ام تو چون رنگ به رنگ - از من تو چرا باز همی داری چنگ


    منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - در مدح خواجه خلف، روح‌الرسا ابوربیع بن ربیع:سبحان‌الله جهان نبینی چون شد - دیگرگون باغ و راغ دیگرگون شد


  20. مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۵ - در حق یار میهمان گوید:میزبان کرد مرا دوش بتم - آن گرانمایه تر از در خوشاب


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶:دوستان! وقت عصیرست و کباب - راه را گرد نشانده‌ست سحاب


  21. مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۴۷ - در حق دلبر احول گفته:ای دو زلفت چو ماه در آخر - وی رخانت چو مشک در اول

    مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۴۹ - صفت دلبر طبال کند:طبل از وصل تو چنان نالد - که من اندر فراق روح کسل


    منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷:گر ندانی ز زاغور بلبل - بنگرش گاه نغمه و غلغل


  22. مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۴۸ - صفت یار فلسفی گوید:به علم فلسفه چندین چه نازی - که باشد فلسفی دایم معطل


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۲ - در مدح وزیر سلطان مسعود غزنوی:الا یا خیمگی! خیمه فروهل - که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل


  23. مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۸ - دیباذر روز:روز دی است خیز و بیار ای نگار می - ای ترک می بیار که ترکی گرفت دی


    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۹:نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می - تمثالهای عزه و تصویرهای می

    منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۳ - در مدح خواجه ابوسهل زوزنی:نوروز روزگار نشاطست و ایمنی - پوشیده ابر دشت به دیبای ارمنی



sunny dark_mode