گنجور

 
مسعود سعد سلمان

ای دو زلفت چو ماه در آخر

وی رخانت چو مشک در اول

احول اکحلی و متفقند

خلق در حسن احول اکحل

شده بار دگر کسی هم جفت

کرده با دیگری مرا تو بدل

گر مرا نیستی امید وصال

نیمی جفت یار دان به مثل

یک دو بینی همی و این نه شگفت

یک دو بیند همی به چشم احول