گنجور

 
منوچهری

دوستان! وقت عصیرست و کباب

راه را گرد نشانده‌ست سحاب

سوی رز باید رفتن به صبوح

خویشتن کردن مستان و خراب

نیمجوشیده عصیر از سر خم

درکشیدن، که چنینست صواب

رادمردان را هنگام عصیر

شاید ار می‌نبود صافی و ناب

تا دو سه روز درین سایهٔ رز

آب انگور گساریم به آب

بفروزیم همی آتش رز

گسترانیم بر او سرخ کباب

تاک رز باشدمان شاسپرم

برگ رز باشد دستار شراب

نقل ما خوشهٔ انگور بود

از بر سر بر چون پرعقاب

بانگ جوشیدن می باشدمان

نالهٔ بر بط و طنبور و رباب