الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شماره ۱: تا زآینه زنگ را کسی نزداید
شماره ۲: آن باش که دلها به تو مایل گردد
شماره ۳: مرد آن نبود که ظاهر آرای بود
شماره ۴: تا با خودم از عشق خبر نیست مرا
شماره ۵: سبحان الله که چه زیانم خود را
شماره ۶: زآن باده که در مجلس آن شاه دهند
شماره ۷: تا ظن نبری که خوی دد نیست مرا
شماره ۸: یا در راه او به جان طلب معنی را
شماره ۹: می باید ساختن گرت برگ صفاست
شماره ۱۰: بگذار بدی که در من از وی صد نیست
شماره ۱۱: گر بر دل تو زعشق او خاکی نیست
شماره ۱۲: چون می دانی که بودنیها بوده است
شماره ۱۳: در حرف وجود جز خرد را مپسند
شماره ۱۴: آنها که مرا بنیک می پندارند
شماره ۱۵: حاشا که ره عشق قیاسی باشد
شماره ۱۶: دین داری را ز بت پرستی بشناس
شماره ۱۷: فارغ منشین ز راه و اندر ره باش
شماره ۱۸: دی جرعه خور دردکشان من بودم
شماره ۱۹: چون یک نفس از وجود خود برگذرم
شماره ۲۰: ای نیک نمای بد مسلمان که منم
شماره ۲۱: جز باده نیستی دلا نوش مکن
شماره ۲۲: در درد اگر طالب درمانی تو
شماره ۲۳: با خود بینی خاک نیرزد نیکی
شماره ۲۴: ای دیده به عیب خویش نابینایی
شماره ۲۵: با فاقه و فقر همنشینم کردی
شماره ۲۶: زین گونه که در نهاد زیر و زبری است
شماره ۲۷: نزدیک کسی که عاقل و هشیار است
شماره ۲۸: بیگانه و آشنایی خویش توی
شماره ۲۹: تو آلت فعل و در میان هیچ نئی
شماره ۳۰: خود را تو عظیم کم کسی می شمری
شماره ۳۱: بر درگه کبریا تو جز شاه نئی
شماره ۳۲: ای دل تو گر از غبار تن پاک شوی
شماره ۳۳: گر زانک شنیده ای زمردان دو سه پند
شماره ۳۴: عمری به غلط سوخته خرمن بودم
شماره ۳۵: گر نفس وجود خویشتن استردی
شماره ۳۶: ای دل به وصالش به تمنا نرسی
شماره ۳۷: تا بسته جان و خسته تن باشم
شماره ۳۸: گر کافر از آن کسی که او دشمن تست
شماره ۳۹: ای دل چو به کوی وصل گشتی دمساز
شماره ۴۰: سربازی کن اگر تو داری سر او
شماره ۴۱: گر صید عدم شوی زخود رسته شوی
شماره ۴۲: تا بتوانی به طبع خود کار مکن
شماره ۴۳: این ره نبرد مگر به سر ناپاکی
شماره ۴۴: اسرار ورا اگر نهان خواهی کرد
شماره ۴۵: ره رو اگر او زراه رو آگه شد
شماره ۴۶: گر دل نفسی از سر جان برخیزد
شماره ۴۷: دل را نفسی زمهر تو نگزیرد
شماره ۴۸: پروانگکی به پیش شمعی بپرید
شماره ۴۹: اندیشه مرگت زچه بگداخت جگر
شماره ۵۰: جهدی بکنم که دل زجان برگیرم
شماره ۵۱: اصحاب طلب چون به صفایی برسند
شماره ۵۲: شک نیست از آنجا که طریق خرد است
شماره ۵۳: از بهر شناختن نکو کن خود را
شماره ۵۴: در درد اگر تو از دوا محرومی
شماره ۵۵: خواهی که بود شاهدت ای مرد علیل
شماره ۵۶: اینجا که منم گر زمنی دور شوم
شماره ۵۷: در دست سری مدام شیخا پا بست
شماره ۵۸: با یار بگفتم به زبانی که مراست
شماره ۵۹: گر نفس شود تمام مقهور از تو
شماره ۶۰: چون آتش شهوت آبرویت را برد
شماره ۶۱: باید که اگر دلت زخود برگردد
شماره ۶۲: ای دل چو بسوختی گذر از خامان
شماره ۶۳: ای دل می وصل بی خمارت ندهند
شماره ۶۴: پا بر سر نفس خود نه و سرور باش
شماره ۶۵: خواهی که شود دل مجاهد با تو
شماره ۶۶: خواهی که نیفتی زفراقش به بلا
شماره ۶۷: دلدار طلب مکن که دلدار نماند
شماره ۶۸: صد سال اگر در آتشم مهل بود
شماره ۶۹: بوی دم مقبلان چو گل خوش باشد
شماره ۷۰: هر چند چو خاک ره عناکش باشی
شماره ۷۱: سرگشته دلت از پی زرع است و حراث
شماره ۷۲: در راه یقین گمان نباشد کس را
شماره ۷۳: هشیار دلم در آمد از مستیها
شماره ۷۴: تا رخت جهان همی بود بر خرما
شماره ۷۵: خواهی که قدم زنی تو در کوی صفا
شماره ۷۶: میدان فراخ عمر بی تنگی نیست
شماره ۷۷: عاشق چو به کار خویشتن در نگریست
شماره ۷۸: گر عالم را زبهر تو آرایند *(منتسب به چند نفر)
شماره ۷۹: زین مرتبه و قاعده بردابرد
شماره ۸۰: آنها که زدام بت پرستی جستند
شماره ۸۱: هرگه که دل از بند جهان برخیزد
شماره ۸۲: دنیا مطلب تا همه دینت باشد
شماره ۸۳: از آخر عمر اگر کسی یاد کند
شماره ۸۴: ناساخته کار این جهان ساخته گیر
شماره ۸۵: عمر از پی افزودن زر کاسته گیر
شماره ۸۶: در بندگی ات دیو و پری صف زده گیر
شماره ۸۷: علم علوی و سفلی آموخته گیر
شماره ۸۸: در مملکت جهان فریدون شده گیر
شماره ۸۹: زین گلبن عمر تازه گلها چده گیر
شماره ۹۰: کارت همه در جهان بسامان شده گیر
شماره ۹۱: ایوان سرای خویش برداشته گیر
شماره ۹۲: ای دل همه کار تو به بالا شده گیر
شماره ۹۳: با صولت جمشید و فریدون شده گیر
شماره ۹۴: از آتش حرص و آز تا چند نفیر
شماره ۹۵: جهدی بکن ار پند پذیری دو سه روز
شماره ۹۶: در دایره نقطه پرگار جهان
شماره ۹۷: جهدی بکن ای خواجه درین عالم دون
شماره ۹۸: ای دل زغمش که گفتیت چون خون شو
شماره ۹۹: ای دل دل خسته بر جهان بیش منه
شماره ۱۰۰: تا دل زعلایق جهان حر نشود
شماره ۱۰۱: دنیا کز تست بهر بیشی و کمی
شماره ۱۰۲: از بهر جهانی که تو هیچی دروی
شماره ۱۰۳: ما را چه پلاس و چه طراز اکسون
شماره ۱۰۴: دنیا که جوی وفا ندارد در پوست
شماره ۱۰۵: چون هست جهان به نیستی آلوده است
شماره ۱۰۶: جان در تن تو نفس شماری بیش است
شماره ۱۰۷: ای خواجه اگر تو را سعادت خویش است
شماره ۱۰۸: چندین گفتم دلا که از خود برخیز
شماره ۱۰۹: ای دل مگشای لب زاسرار و برو
شماره ۱۱۰: خواهی به زمین نشین و خواهی به بساط
شماره ۱۱۱: عالم همه محنت است و ایام غم است
شماره ۱۱۲: تا هست غم خودت نبخشایندت
شماره ۱۱۳: خاک در کس مشو که گردت خوانند
شماره ۱۱۴: جز قطع نظر به کام رهرو نکند
شماره ۱۱۵: چندانک تو در بند علایق باشی
شماره ۱۱۶: هرگه کآید زبحر ربانی سیل
شماره ۱۱۷: گر پنهان کرد عیب اگر پیدا کرد
شماره ۱۱۸: کامل زیکی هنر ده و صد بیند
شماره ۱۱۹: فریاد از آنچ نیست و می خوانندم
شماره ۱۲۰: با خلق خدا تصرف آغاز مکن
شماره ۱۲۱: صد بار بگفتم این دل سوخته را
شماره ۱۲۲: من پیرو طبعم این ضلالت زآن است
شماره ۱۲۳: در باغ وجودم چو گیاهی بنماند
شماره ۱۲۴: گفتم به گه کار به کار آید یار
شماره ۱۲۵: ای دل چه نشسته ای درین ویرانه
شماره ۱۲۶: افسوس که عمر رفت بر بیهوده
شماره ۱۲۷: دل از پی آب و نان در آتش نبود
شماره ۱۲۸: هر پیر که دل به عشرت و لهو سپرد
این آمار از میان ۲۵۶ بیت شعر موجود در گنجور از اشعار این بخش استخراج شده است.
توجه فرمایید که این آمار به دلایلی از قبیل وجود چند نسخه از آثار شعرا در سایت (مثل آثار خیام) و همینطور یک بیت محسوب شدن مصرعهای بند قالبهای ترکیبی مثل مخمسها تقریبی و حدودی است و افزونگی دارد.
آمار همهٔ شعرهای گنجور را اینجا ببینید.
وزنیابی دستی در بیشتر موارد با ملاحظهٔ تنها یک مصرع از شعر صورت گرفته و امکان وجود اشکال در آن (مخصوصاً اشتباه در تشخیص وزنهای قابل تبدیل از قبیل وزن مثنوی مولوی به جای وزن عروضی سریع مطوی مکشوف) وجود دارد. وزنیابی ماشینی نیز که جدیداً با استفاده از امکانات تارنمای سرود اضافه شده بعضاً خطا دارد. برخی از بخشها شامل اشعاری با بیش از یک وزن هستند که در این صورت عمدتاً وزن ابیات آغازین و برای بعضی منظومهها وزن غالب منظومه به عنوان وزن آن بخش منظور شده است.
ردیف | وزن | تعداد ابیات | درصد از کل |
۱ | مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی) | ۲۵۶ | ۱۰۰٫۰۰ |
آمار ابیات برچسبگذاری شدهٔ این بخش با قالب شعری در گنجور به شرح زیر است:
ردیف | قالب شعری | تعداد ابیات | درصد از کل |
۱ | رباعی | ۲۵۶ | ۱۰۰٫۰۰ |