اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
»
شمارهٔ ۴۳
این ره نبرد مگر به سر ناپاکی
شوخی، شنگی، قلندری، بی باکی
خاکت بر سر حدیث سر چند کنی
آنجا که هزار سر نیرزد خاکی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ناپاکی و بیپروایی اشاره میکند و میگوید که این راه به جایی نمیرسد مگر با ناپاکی. او همچنین به بیتوجهی به حرفهای سطحی اشاره کرده و تأکید میکند که در جایی که ارزشها و معنویات بالا هستند، ارزش خاکی که کسی به آن میدهد کمتر از هزار سر است. در واقع، شعر به عمق و اهمیت واقعیات معنوی در برابر ظواهر و حرفهای بیمحتوا میپردازد.
هوش مصنوعی: این مسیر، تنها با وجود روحی ناپاک و بیپروا پیموده نمیشود. باید شوخی، شنگولی و زندگی آزاد و بیتکلف در آن وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: در جایی که هزاران سر و شخصیت مهم وجود دارد، تو چطور میخواهی درباره یک موضوع خاص صحبت کنی و آن را کوچک بشماری؟ در واقع، خود را ناچیز و بیاهمیت جلوه نده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه به کنهت نرسد ادراکی
کونین به پیش کرمت خاشاکی
از روی کرم اگر ببخشی همه را
بخشیده شود پیش تو مشت خاکی
* تَن زن چو به زیرِ فَلَکِ بیباکی،
می نوش چو در جهانِ آفتناکی؛
چون اوّل و آخِرت به جز خاکی نیست،
انگار که بر خاک نهای در خاکی.
ای پاکی تو منزه از هر پاکی
قدوسی تو مقدس از ادراکی
در راه تو صد هزار عالم گردی
در کوی تو صدهزار آدم خاکی
دل پیش غمت جزیه برد غمناکی
سر باج دهد تا شودت فتراکی
آنروز که شعله ور شود غمزه تو
جان رشوه دهد تا که کند خاشاکی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.