اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
»
شمارهٔ ۳۰
خود را تو عظیم کم کسی می شمری
در سرّ خود افسوس که کم می نگری
از جملهٔ کاینات مقصود توی
دردا و دریغا که زخود بی خبری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به تفکر درباره خود و جایگاه فرد در کائنات میپردازد. او بیان میکند که فرد خود را کمارزش میبیند و از این افسوس میخورد که درک درستی از مقام واقعیاش ندارد. او اشاره میکند که هدف اصلی زندگی در بین همه موجودات، خود فرد است و این نا آگاهی از خود باعث تأسفش است.
هوش مصنوعی: شما خود را کمتر از آنچه که هستید میپندارید و در درون خود افسوس میخورید که به ارزشهای واقعیتان توجه نمیکنید.
هوش مصنوعی: تو یکی از موجودات عالم هستی هستی، اما افسوس که از حقیقت وجودت بیخبر هستی و دردی در درونت هست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل سیر نگرددت ز بیدادگری
چشم آب نگرددت، چو در من نگری
این طرفه که: دوست تر ز جانت دارم
با آن که ز صد هزار دشمن بتری
شمشاد قد و نوش لب و عاج بری
سنگین دل و سیمین ذقن و زر کمری
هم سرو روان و هم بت کاشغری
مر حورا را تو سخت نیکو پسری
ای خالق ذوالجلال هر جانوری
وی رهرو رهنمای هر بی خبری
بستم کمر امید بر درگه تو
بگشای دری که من ندارم هنری
گرزین دل سوخته برآید شرری
در دایره ثری نماند اثری
گر پیش توام هست نگاراخطری
بردار حجاب هجر قدر نظری
روزی که چو باد پیش من برگذری
دردسر و رنج دل و خون جگری
وآن شب که چو مه به روی من در نگری
نور جگر و قوت دل و تاج سری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.