اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
»
شمارهٔ ۱۰۴
دنیا که جوی وفا ندارد در پوست
هر لحظه هزار مغز سرگشتهٔ اوست
چندین که خدای دشمنش می دارد
گر دشمن حق نئی چرا داری دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات به بیان ناپایداری و بیوفایی دنیا میپردازد. شاعر اشاره میکند که دنیا همواره در حال تغییر است و هر لحظه ممکن است فرد دچار سردرگمی شود. او همچنین به این موضوع میپردازد که با وجود اینکه خدا دشمنی را تحت نظر دارد، اگر کسی دشمن حق نیست، چرا باید دوستی داشته باشد؟ به عبارتی دیگر، شاعر به بررسی روابط انسانها و تناقضات موجود در آنها میپردازد.
هوش مصنوعی: دنیا به هیچ وجه قابل اعتماد نیست و در هر لحظه از آن، هزاران تجربۀ ناگاه و ناپایدار نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر خداوند به دشمنانش هم جلب لطف و کرم دارد، پس چرا تو که حق را بر نمیتابی، دوست را قبول میکنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشکفته گلیست بر رخ فرخ دوست
نی نی گل نیست آن رخ فرخ اوست
همچون گل سرخ پوست آن برگ نکوست
هرگز دیدی که سرخ گل دارد پوست
ایزد که جهان به قبضهٔ قدرت اوست
دادست ترا دو چیز کان هر دو نکوست
هم سیرت آنکه دوست داری کس را
هم صورت آنکه کس ترا دارد دوست
گر درد دهد به ما و گر راحت دوست
ا ز دوست هر آن چیز که آید نیکوست
ما را نبود نظر به خوبی و بدی
مقصود رضای او و خشنودی اوست
آن کس که ز بهر او مرا غم نیکوست
با دشمن من همی زید در یک پوست
گر دشمن بنده را همی دارد دوست
بدبختی بنده دان ، نه بد عهدی دوست
تا کی باشم صبور در محنت دوست
کارام دل و جان من از دیدن اوست
گر زین دوستی ترا بدراند پوست
از دوست همیشه دور بودن نه نکوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.