اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
»
شمارهٔ ۴۹
اندیشهٔ مرگت زچه بگداخت جگر
طبّ تو مزاج مرگ نشناخت مگر
انگار که نطفه ای نینداخت پدر
پندار که گلخنی نپرداخت قدَر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات بیانگر تأمل شاعر درباره مرگ و تأثیر آن بر روح و جسم انسان است. شاعر به این موضوع میپردازد که چگونه اندیشه مرگ میتواند دل انسان را به درد آورد و در عین حال به محدودیتهای دانش پزشکی و عدم شناخت کامل مزاج انسان در برابر مرگ اشاره میکند. او با تشبیهات مختلف، به ناامیدی از زندگی و عدم شکوفایی واقعی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: فکر مرگ تو چرا جگرم را سوزاند؟ پزشکان هم شرایط مرگ را نشناختهاند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که پدر اندیشه، هیچ بذر یا نطفهای نیاخته است و از آنجایی که گلخن (محل پرورش گل) به خوبی مورد توجه قرار نگرفته، نتیجهای نیز به بار نخواهد آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد بر من، که؟ یار، کی؟ وقت سحر
ترسنده، ز که؟ ز خصم، خصمش که؟ پدر
دادمش دو بوسه، بر کجا؟ بر لب تر
لب بُد؟ نه، چه بُد؟ عقیق، چون بُد؟ چو شکر
آمد برِ من. که؟ یار. کی؟ وقت سحر
ترسنده. ز که؟ ز خصم. خصمش که؟ پدر
دادمش دو بوسه. بر کجا؟ بر لب تر
لب بد؟ نه. چه بد؟ عقیق. چون بد؟ چو شکر
یا رب به دو نور دیدهٔ پیغمبر
یعنی بدو شمع دودمان حیدر
بر حال من از عین عنایت بنگر
دارم نظر آنکه نیفتم ز نظر
گفتم که مرا زغم به سه بوسه بخر
دل تافته گشتی و گران کردی سر
از بهر سه بوسه ای بت بوسه شمر
چو گاو به چرمگر، به من در منگر
لولا شقاوة جدی ما عرفتکم
ان الشقی الذی یشقی بمن غروا
الی اللّه کل الامر فی الخلق کله
ولیس الی المخلوق شیء من الامر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.