گنجور

 
صابر همدانی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «ای ساحت قدس همدان، ای چمن عشق» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ق» است.

حرف آخر قافیه

الف
ت
ح
د
ر
ق
م
ن
ی

شماره ۱: یک عمر به سر بردیم، با ناله و افغان‌ها

شماره ۲: تا ز خاک مقدمت کردیم روشن دیده را

شماره ۳: ندهد دست اگر دولت دیدار مرا

شماره ۴: جلوه گر خواهی چو در آئینه روی خویش را

شماره ۵: از چه بر دنیا و اهلش اتکا باشد مرا؟

شماره ۶: دو چشم مست تو، بی‌می، خراب‌تر ز من است

شماره ۷: آنکه چون آئینه نبود محو رخسار تو کیست؟

شماره ۸: رخ تو، آینه دار جمال جانان است

شماره ۹: دیدم چو باغ دل را، بی عارضت صفا نیست

شماره ۱۰: مفتیان شهر را گر چشم ظاهر روشن است

شماره ۱۱: در آ، به بزم محبت که هر چه هست، اینجاست

شماره ۱۲: عاشقی کار طفل یکشبه نیست

شماره ۱۳: درد سر هجر از سر ما، کم شدنی نیست

شماره ۱۴: هر که آمد در جهان پست و رفت

شماره ۱۵: یار رقیب دیده، سزایش ندیدن است

شماره ۱۶: سرکشی چندان که از تقدیر کردن مشکل است

شماره ۱۷: هر کجا هست دل آزار، دل زاری هست

شماره ۱۸: چه شد که کشور ما وادی خموشان است؟

شماره ۱۹: آن چشم مست را که دو صد چشم در پی است

شماره ۲۰: ز آن پیشتر، که چرخ گشاید کتاب صبح

شماره ۲۱: از بس که آفریده گلت را خدا ملیح

شماره ۲۲: در گلشنی که از گل رویت سخن رود

شماره ۲۳: به قصدم ز ابرو و مژگان بتی تیر و کمان دارد

شماره ۲۴: در جهان زاغ اگر دعوی شهباز کند

شماره ۲۵: شب به اشک چشم من او را نگاه افتاده بود

شماره ۲۶: گر به دل آتش عشق تو شررها دارد

شماره ۲۷: چون همدم اغیار منافق نتوان بود

شماره ۲۸: به حکم آنکه نادان همسر دانا نخواهد شد

شماره ۲۹: گر دل آیینه رویت را مجسم می‌کند

شماره ۳۰: عاشق صادق ای جوان، بند هوس نمی‌شود

شماره ۳۱: ز خاک تا که گل و ضیمران برآمده‌اند

شماره ۳۲: ای دل ز قید هستی، آزاد بود باید

شماره ۳۳: هرچه می‌گردد سر زلف تو لرزان بیشتر

شماره ۳۴: دلا یکدم برآور ناله ای مانند چنگ آخر

شماره ۳۵: ای ساحت قدس همدان، ای چمن عشق

شماره ۳۶: بیا، که دیده گذارم تو را بجای قدم

شماره ۳۷: هر زمان یاد از شکنج زلف جانان می‌کنم

شماره ۳۸: ز دوری تو، ملالی که داشتم، دارم

شماره ۳۹: خرم آن روز که بودیم من و او با هم

شماره ۴۰: تا شد سرم ز آتش سودا گرم

شماره ۴۱: تو را گر هست واجب بهر قتل من کمر بستن

شماره ۴۲: بی سبب نیست که تنگ است دل غافل من

شماره ۴۳: صلح در هر جا نهد پا، میرود جنگ از میان

شماره ۴۴: تو را گفتم که همچون جان شیرین، همدمم باشی

شماره ۴۵: در این زمانه نخواهم شد آشنای کسی

شماره ۴۶: دیشب، مه من! انجمن آرای که بودی؟

شماره ۴۷: اگر فکر دل زاری نکردی

شماره ۴۸: تا ز نور معرفت در دل صفا را ننگری