آن چشم مست را که دو صد چشم در پی است
هر فتنهای که هست به زیر سر وی است
مهرت بعضو عضو من ای ماه مهر خوی
آنسان گرفته جای که چون نشأه در می است
ما مست باده ی دگریم ای فقیه شهر
نی ز آن مئی که در خم جمشید یا کی است
شو مست حق چو ما، که شوی مستحق عفو
پرهیزکاری تو از این باده تا کی است؟
هرکس به عصر خویش کرم داشت، حاتم است
مطلق مگو که شاه کرم حاتم طی است
در راه عشق شکوه نمودن ز بیش و کم
کار کسی بود که به یک مغز چون نی است
گر من ز سردمهری یاران دلم فسرد
منعم مکن که هر شجر افسرده در دی است
اهل نظر علانیه دانند کآنچه را
منظور (صابر همدانی) است در ری است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر جا که بنگری رخ او در تجلی است
مجنون اگر شوی همه آفاق لیلی است
دور از توام بصورت و در معنیم قرین
صورت تفاوتی نکند اصل معنی است
ما را که دل بطرفه غزالی گرفته انس
[...]
آب حیات آتش رخساره ها می است
باد مراد کشتی می نغمه نی است
شمع و چراغ مجلس مستان می و نی است
جام و کدوی باده پرستان جم و کی است
گو با دو دست پاس سر خود نگاه دار
چون عینک آنکه چشم حسودیش در پی است
مردانه گر ز وادی سر بگذرد کسی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.