جلوه گر خواهی چو در آئینه روی خویش را
در ضمیر ما ببین روی نکوی خویش را
ظاهر و باطن نکویی را دریغ از ما مدار
گل دریغ از کس ندارد رنگ و بوی خویش را
عقده از زلف تو بگشود و بکار من ببست
تا بدست شانه دادی تار موی خویش را
منکه دل بود از برایم چاره جو در هر غمی
گم براه عشق کردم چاره جوی خویش را
هرکسی را نفس میباشد عدوی جان، ولیک
وای بر آن کس که نشناسد عدوی خویش را
یک در از جنت به روی خویشتن بگشاده است
آنکه عمری داشت نیکو خلق و خوی خویش را
گر کسی بر خرمن مردم چو موران داشت چشم
کی تواند بست پای هرزهپوی خویش را
نیک و بد چون ثبت میگردد به دیوان عمل
بهْ که بربندی زبان یاوهگوی خویش را
آرزوی مهر، (صابر) از کسی در دل مدار
ورنه خواهی برد در گور آرزوی خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر بدانی قیمت یک تار موی خویش را
کی دهی بر باد زلف مشکبوی خویش را
آمدی با روی از گل تازه تر دوشم به خواب
تازه کردی در دل من آرزوی خویش را
تا نگردد گل ز اشکم زین همه دل کز بتان
[...]
آرزومند توام، بنمای روی خویش را
ور نه، از جانم برون کن آرزوی خویش را
جان در آن زلفست، کمتر شانه کن، تا نگسلی
هم رگ جان مرا، هم تار موی خویش را
خوبرو را خوی بد لایق نباشد، جان من
[...]
رفت سوی خانه چون بنمود روی خویش را
تا نماید بر غریبان راه کوی خویش را
در نیابم لذتی از همزبانیهای یار
بس که می یابم پریشان، گفت وگوی خویش را
آن پری از من گریزان است و من از انفعال
[...]
از فلک هرگز نخواهم آرزوی خویش را
در گره دارم چو گوهر آبروی خویش را
قسمتم لبریز صهبا می کند همچون سبو
گر فشارم با دو دست خود گلوی خویش را
نیست هرگز خالی از سودای عشق او سرم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.